تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

پاسخ عملی به منع آواز خوانی زنان

استقبال گسترده هنرمندان و مخاطبان از ششمین جشنواره موسیقی بانوان در هفته های اخیر و اجرای چند کنسرت دیگر با حضور خوانندگان و شنوندگان زن در تهران واکنش های متضادی برانگیخت.

حضور خواننده زن در کنسرت های عمومی در 25 سال اخیر با دشواری های گوناگونی رو به رو بوده است. عوامل فرهنگی، فقهی و اخلاقی از سویی و تعدد مراکز سیاست گذاری فرهنگی، تفسیرهای متناقض متون و رقابت های جناحی از دیگر سو از موانع مهم تدوین و اعمال سیاستی یکدست در این زمینه به شمار می آیند.

منع آواز خوانی زنان در ملاء عام در متون فقه سنتی شیعه و در هنجارهای پذیرفته شده اخلاقی جامعه ایرانی پیشینه ای عمیق دارد. تا پیش از انقلاب مشروطه اغلب مراجع تقلید شیعه "موسیقی مّطَرِب" (طرب آور) را حرام می دانستند. در فرهنگ عام و خاص نیز واژه هایی چون مطرب، رقاص و آوازه خوان، حتی در مورد مردان، بار منفی داشت.

گرچه تفسیر پذیری اصطلاح "موسیقی مّطَرِب"، به ویژه در 25 سال اخیر، راه را برای مجاز برشمردن انواعی از موسیقی باز کرده است، اما درباره ممنوعیت آواز یا تصنیف خوانی زنان در ملاء عام تا همین اواخر هیچ اختلاف مهمی در متون فقهی شیعه و هیچ تناقض جدی در سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی دیده نمی شد.

آواز خوانی مردان در مراسم مذهبی چون تعزیه و نوحه خوانی مجاز بود اما منع شنیده شدن صدای زنان در ملاء عام چندان قوی بود که حتی در تعزیه مردان نقش زنان را بازی می کردند. گزارش هایی در باره نوحه خوانی زنان در عزاداری های زنانه دوره قاجار در دست است. زنان در مراسمی چون "مولودی" برای شنوندگان زن می خواندند. اما این گونه مراسم در اندرونی ها برگزار می شد و مردان بالاتر از 7 سال حق شرکت در آن ها را نداشتند.

با این همه به شهادت متون ادبی کلاسیک و مینیاتورهایی که این متون را مصور کرده اند، زنان در دربارها و برخی محافل قدرت می نواختند، می رقصیدند و می خواندند. رقاصان و نوازندگان آن روزگار که به تحقیر "عمله طرب" خوانده می شدند هنرمندان حرفه ای بودند اما در متون کلاسیک ادبی به ندرت از زنان اشراف نیز یاد شده است که برای مردان خود ساز می زدند، پای می کوبیدند و آواز می خواندند.

در برخی ایلات و عشایر و در برخی روستاها نیز زنان پا به پای مردان در مراسم فولکلوریک می خواندند و می رقصیدند اما در عرف و در فقه سنتی شیعه و نیز در هنجارهای پذیرفته شده اخلاقی غالب، زنان مجاز نبودند تا صدای خود را به گوش مردان نامحرم برسانند. حتی در سماع عارفان، که خود را از احکام شرع رها می دیدند، رقص و آواز زنان ممنوع بود.

با انقلاب مشروطه ستاره هایی چون قمر از دوره های مولودی خوانی خانگی زنانه به تصنیف خوانی در کنسرت های عمومی راه یافتند. به دوران پهلوی اول خوانندگان زن، به رغم مخالفت شدید متعصبان، در کنسرت های عمومی حضور یافتند. رادیو فرصتی انقلابی برای نوازندگان و خوانندگان زن فراهم آورد تا هنر خود را، گرچه گاه با نام مستعار، به جامعه عرضه کنند.

دوران پهلوی دوم دوران طلایی حضور زنان در موسیقی بود. خوانندگان، نوازندگان و ترانه سازان زن بزرگی در ژانرهای گوناگون موسیقی، از سنتی و ارکستره ایرانی و ارکستره غربی تا جاز و پاپ و موسیقی بازاری، پدید آمدند.

پس از انقلاب اسلامی هنرستان و آموزشگاه های موسیقی تعطیل شدند. اما برخورد سنتی چندان نپایید و ضرورت ها به موجی از اصلاحات دامن زد. رادیو و تلویزیون دولتی بدون موسیقی تصور ناپذیر بود. تولید و نمایش فیلم های سینمایی و مستند بدون موسیقی متن ممکن نبود. برداشت های تازه ای مطرح شد. موسیقی سنتی که با لقب "عرفانی" تطهیر شده بود، مورد حمایت وزارت ارشاد اسلامی قرار گرفت. رقص با تغییر نام به "حرکات موزون" مجاز و "هنرستان موسیقی" با نام "مرکز سرودها و آهنگ های انقلابی" بازگشایی شد. تولید، توزیع و پخش انواعی از موسیقی مجاز شناخته شد اما تک خوانی زنان همچنان از محرمات پر قدرت بود.

داستان نویسان، شاعران، آهنگسازان، نقاشان و مجسمه سازان در زمانه ممنوعیت می توانند در خلوت خود خلاقیت های هنری خود را به امید ارایه آثارشان در آینده ادامه و ارتقاء دهند. صدای خوش با بالاتر رفتن سن ضعیف تر شده و قدرت و گیرایی خود را از دست می دهد. نزدیک به دو دهه ممنوعیت حضور خوانندگان زن در کنسرت های عمومی و ممنوعیت تولید و پخش نوارهای موسیقی با تک خوانی زنان به مرگ تدریجی صدای خوش زنانی منجر شد که آوایشان در محافل بسته خانوادگی یا در دوره های دوستانه و کلاس های خصوصی زندانی شده بود.

اما ضرورت های زورآور زمانه، اقبال و نیاز بازار، مقاومت روزافزون زنان هنرمند و عواملی چون رقابت با خوانندگان ایرانی خارج از کشور سرانجام تغییر سیاست ها را ناگزیر کرد. در اواخر دور دوم ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی جمع خوانی زنان مجاز شد و گروه کر زنان در برخی از آثار به عنوان پس زمینه با ارکستر همراهی کرد.

بنیادگرایان با نوشتن مقالات تحریک کننده و بهره گیری از تریبون های عمومی به مقابله با صدای زنان برخاستند اما اجرای کنسرت های زنان برای زنان در خانه ها رواج و به تدریج به تالارهای عمومی راه یافت. چند کنسرت موسیقی با خوانندگی هنرمندانی چون پریسا، سیما بینا و پری زنگنه با اقبال گسترده رو به رو شد. شنوندگان این کنسرت ها جملگی زن بودند.

پس از دوم خرداد خوانندگانی چون پریسا و سیما بینا امکان یافتند که در خارج از کشور کنسرت هایی برگزار و نوارهایی تولید کنند. آشکار بود که این نوارها در داخل کشور نیز تکثیر و توزیع خواهد شد. در گام بعدی خوانندگان زن اجازه یافتند که در تالارهای بزرگ، فقط برای شنوندگان زن، کنسرت هایی اجرا کنند. با این همه تا تدوین و اعمال سیاستی یک دست در این زمینه راه پر سنگلاخی در پیش بود.

بر اساس قوانین ایران سیاست گذاری های فرهنگی کشور بر عهده وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است. اما سیاست های این وزارت خانه متناسب با ترکیب دولت، روش و قدرت وزیر ارشاد و معاونان او و حد فشار جناح های مخالف در نوسان است.

وزارت ارشاد اسلامی در سیاست گذاری های فرهنگی خود با دخالت مدام و موثر چند نهاد قدرتمند فرهنگی و سیاسی دیگر نیز رو به رو است. "سازمان تبلیغات اسلامی" با مدیریت محافظه کاران سنت گرا و "حوزه اندیشه و هنر اسلامی" از رقبای قدرتمند این وزارت خانه به شمار می آیند.

این دو نهاد و نهادهای مشابه دیگر با هدف "پاسداری از ارزش های اسلامی" و با تکیه بر تفسیرهای متفاوت خود سیاست های رسمی وزارت ارشاد را به چالش می طلبند. چالش هایی از این دست گاه از محدوده جدل های نظری فراتر رفته و به حوزه عمل گسترش می یابد. در چالش های حاد گاه درگیری های خشنی چون حمله به سالن های نمایش فیلم و تالارهای کنسرت نیز رخ می دهد. با عقب نشینی وزارت ارشاد، هنرمندان با توقیف شدن آثار خود بهای این گونه درگیری ها را می پردازند.

علاوه بر این روحانیون صاحب مقام در تهران و شهرستان ها نیز سیاست های فرهنگی خود را، بی توجه به سیاست های عمومی دولت، در حوزه های نفوذی خود اجرا می کنند.

روحانیون بر خلاف فن سالاران و دیوان سالاران دوران شاه بر اهمیت فرهنگ وقوف داشته و دخالت مدام در عرصه فرهنگ را از مهم ترین وظایف خود می دانند. از این منظر موسیقی امری فرهنگی و شنیده شدن صدای زن در ملاء عام امری مذهبی و اخلاقی تلقی می شود. عرصه های فرهنگ و اخلاق از دلمشغولی های اصلی روحانیون به شمار می آید.

اما متون و منابع فقهی درباره موسیقی و خوانندگی زنان در ملاء عام تفسیر پذیر هستند. تضاد تفسیرهای سنت گرایانه و اصلاح گرایانه در دو دهه گذشته در ایران در همه زمینه ها و از جمله در زمینه فرهنگ و هنر تشدید شده است. ضرورت های زمانه و نیاز عمیق مردم به موسیقی، جدال تفسیرهای گوناگون را پر رنگ تر کرده است. سیاست گذاران فرهنگی در وزارت ارشاد و مراجع با نفوذ در نهادهای گوناگون و در حوزه های علمیه به دلیل هواداری از تفسیر متفاوت نتوانسته اند سیاستی یکدست و پذیرفته شده در زمینه موسیقی و خوانندگی زنان در ملاء عام تدوین کنند.

اما این بار نیز انقلاب ارتباطات به یاری هنر آمده. زنان محکوم اند که فقط برای زنان بخوانند اما تکنولوژی امکان می دهد که اجراهای زنان ثکثیر و در اختیار همگان، از جمله مردان، گذاشته شود. در حالی که بحث های فقهی در باره انواع موسیقی حلال و حرام ادامه دارد، در حالی که تفسیرهای متفاوت در باره صدای زنان به جدال خود ادامه می دهند تکنولوژی ضبط، تکثیر و توزیع نوارهای موسیقی را چندان آسان و کم هزینه کرده است که مساله ای بحث انگیز و پر تنش با پاسخی ساده حل شده است.

 این مطلب هم از همای عزیز بود . ازش ممنونم.
نظرات 2 + ارسال نظر
آدا چهارشنبه 18 آبان 1384 ساعت 07:47

سلام . من هم امیدوارم این زنان موفق باشن . البته آزادی زنان بد هم نیست. به شرط اینکه بزارن !

آدا چهارشنبه 18 آبان 1384 ساعت 07:49

راستی یادم رفت نظرمو بگم !
مطالب وبلاگت خوبه اما اسم وبلاگت بهتر !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد