تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

مطلب زیر را از روزنامه ی شرق به امانت گرفته ام

043281.jpg

به فرض که ایران یکى از برجسته ترین نام هاى تمام کتاب هاى تاریخ باشد. گیریم که حافظ، سعدى، مولانا، بوعلى سینا، کمال الملک و خیلى نام هاى بزرگ دیگر هم در این خاک چشم هایشان به دنیا باز شده باشد. مگر ما سال هاى سال در کتاب هاى درسى با این اسامى آشنا نشده ایم؟ ما تمام این نام ها را، تمام تاریخ کهن ایران را مى شناسیم؛ فقط مى شناسیم! قلم روى کاغذ کاهى جان مى کند تا این گزارش به آغاز مسیرى برسد که باید برسد. چقدر نوشتن مسائل ساده دشوار است.

تاریخ را ورق مى زنى، در کوچه پس کوچه ها پرسه مى زنى و عاقبت یاد سفرى درون شهرى داخل یک تاکسى مى افتى. شبى که صداى موسیقى در اتاق کوچک تاکسى _ که زیر بار تحمل هیکل ۵ نفر احساس حقارت مى کرد _ پیچید و بعد گوینده رادیو صدایش را صاف کرد و با افتخار گفت: «این موسیقى یکى از ساخته هاى پدر موسیقى ایران، استاد صبا بود.» استاد صبا؟

«طبق برآورد من مرمت موزه صبا بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون ریال هزینه مى برد و زمان لازم براى اتمام کار، با توجه به در نظر گرفتن کندى پیشبرد کار، حداکثر ۱۵ ماه تخمین زده مى شد.»این «منى» که از موزه صبا حرف مى زند: «رضا موسوى حسینى» کارشناس سازمان میراث فرهنگى و مامور بازسازى و مرمت موزه است. او سال ها پیش _ زمانى که موزه مرکز حفظ و اشاعه موسیقى بود _ در این محل زخمه زدن به سازى را که ساز صبا بود، آموخت و حالا دست روزگار او را مامور مرمت خانه صبا کرده است.

نیازى به فرو رفتن در عمق تاریخ نیست. خانه اى به جا مانده از اوایل عهد پهلوى، که وسعتش به صد متر هم نمى رسد، در نگاه اول خانه اى است کاملاً معمولى. زمانى که از دالان کوتاهى که تو را به خانه مى رساند، مى گذرى، باید چشم هایت را ببندى، حدود ۴۰ سال به عقب بازگردى و ارزش این خانه را درک کنى. با تخیل هر سفرى ممکن است. در ذهن مى توانى استاد صبا را در حیاط خانه ببینى که گل هایش را آب مى دهد. مى توانى در اتاق هاى کوچک خانه، استادان امروز موسیقى ایران را در دوران جوانى ببینى؛ روزهایى که آنها الفباى موسیقى را از استاد مى آموختند.

مى توانى استاد شهریار، نیما یوشیج و ... را ببینى که کنار صبا نشسته بودند و گپ مى زدند و ... حالا چشم هایتان را باز کنید؛ خانه ویرانه صبا، یادگار دوره اى باشکوه از موسیقى و فرهنگ ایران است! دقیقاً آذرماه سال ۱۳۸۱ بود که مسئولان مرکز موسیقى به فکر مرمت و بازسازى خانه صبا افتادند. کار البته خیلى زود شروع شد اما تب تند معمولاً زود فروکش مى کند. پروژه مرمت خانه نیمه کاره رها شد و خانه صبا امروز همان خرابه اى است که گذشت زمان برایمان به یادگار گذاشته.«کار با توافق بین مسئولان مرکز موسیقى و سازمان میراث فرهنگى شروع شد.

طبق توافق، قرار بود اعتبار لازم را مرکز موسیقى تامین کند و کار اجرا و مرمت بنا بر عهده سازمان میراث فرهنگى باشد. متاسفانه پس از گذشت مدتى از شروع کار، مرکز موسیقى اعلام کرد که توانایى تامین تمام اعتبار لازم را ندارد.»این عقب نشینى منجر به توافقى جدید بین مرکز موسیقى و سازمان میراث فرهنگى شد. در توافق جدید، سازمان میراث فرهنگى پرداخت نیمى از هزینه مرمت موزه را تقبل کرد.

قرار بود تامین اعتبار به صورت فاز به فاز انجام شود، به این شکل که به فازهاى اول و دوم، هرکدام ۱۰۰ میلیون ریال و به فازهاى سوم و چهارم، هرکدام ۵۰ میلیون ریال اختصاص یابد. با این حال توافق جدید هم در نهایت ویرانه صبا را به یادگارى باشکوه از گذشته موسیقى ایران تبدیل نکرد. فاز اول کار که تامین اعتبار آن برعهده سازمان میراث فرهنگى بود، با انجام کارهاى زیربنایى به پایان رسید. اما وقتى که نوبت به مرکز موسیقى و آغاز فاز ۲ رسید، همه دست از کار کشیدند؛ اعتبار لازم براى ادامه کار موجود نبود. مرمت خانه صبا در آغاز بخش اصلى متوقف شد.

... روزها گذشت و گذشت تا روزى چند نفر تصمیم گرفتند، خاطرات پدرانشان را مرور کنند. آنها رفتند تا خانه بازسازى شده استاد صبا را ببینند که مى گویند پدر موسیقى ایران بود. رفتند و دوباره چشم هایشان را بستند تا در عالم خیال شکل گذشته هاى باشکوه خانه را مجسم کنند. ویرانه هنوز ویرانه بود. طرحى که مى توانست خاطرات موسیقى ایران را زنده کند، به دلیل مشکلات مالى سکته کرد و در کما فرو رفت. حالا تنها مى شود طرح کلى را خواند، پایان کار را تصور کرد.

طرح را از زبان رضا موسوى حسینى بخوانید و خانه صبا را در ذهن بسازید.«نکته مهم در طرح این بود که تنها به مرمت ساختمان ختم نمى شد. ما مى خواستیم در کنار مرمت بنا روح حیات و شور زندگى را دوباره به آن فضا برگردانیم. خانه صبا سال ها در این محل، متروک و فراموش شده بود، تا جایى که به ندرت بازدیدکننده اى داشت و رفت وآمد چندانى در آن صورت نمى گرفت. خانه اى که نفس انسان در آن جارى نباشد خیلى زود مى پوسد و ویران مى شود.

سال هاست که خانه صبا در غبار فراموشى فرو رفته. ما قصد داشتیم در کنار مرمت بنا با به وجود آوردن کاربرى هاى جدید روح حیات را دوباره به این خانه بازگردانیم و آن را از فراموشى و انزوا بیرون آوریم. این هدف باعث شد در برنامه ریزى ها از کمترین فضا نهایت بهره بردارى را داشته باشیم. بخش شرقى خانه را به موزه لوازم شخصى صبا اختصاص دادیم و بخش غربى قرار شد به سالن اجتماعاتى با ظرفیت حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر تبدیل شود.

در این سالن یک سن کوچک براى سخنرانى ها و اجراى موسیقى سنتى در گروه هاى چهار _ پنج نفرى پیش بینى شده بود. زیرزمین خانه هم به منظور مرکز آموزش موسیقى مکتب صبا در نظر گرفته شد. من امیدوار بودم این خانه علاوه بر موزه به مرکز برگزارى همایش هاى موسیقى جوان تبدیل شود تا نیروهاى جوان و علاقه مند به موسیقى امکان آشنایى و ارتباط با یکدیگر را پیدا کنند و دانشجویان رشته موسیقى پایان نامه دانشجویى خود را در موزه صبا ارائه دهند.

این موزه به عنوان یک بناى باارزش تاریخى با به کارگیرى سیستم هاى مدرن مى تواند به مرکز فعال و مهمى براى جذب نیروهاى مستعد و جوان تبدیل شود. در اصل ما مى خواهیم از حداقل فضا بهترین استفاده ممکن انجام شود، که این امر علاوه بر مرمت خود بنا مستلزم به کارگیرى سیستم هاى پیشرفته اى مانند سیستم تهویه مناسب، سیستم صوتى و تصویرى، نورپردازى و دکورهاى مناسب و سیستم اطفاء حریق است. به طور مثال سیستم تهویه مناسب یکى از ضرورى ترین سیستم هاى یک موزه است. لوازم و وسایل باارزش قدیمى موجود در موزه بدون وجود سیستم هاى تهویه در معرض باد کولر و تهویه نامناسب محل از بین مى روند.

بخش هاى هزینه بر کار هم مربوط به همین مرحله از کار است. یعنى مجهز کردن موزه به سیستم هاى مناسب و کارهاى داخلى و تزئینات موزه که بیشترین هزینه را به خود اختصاص مى دهد. ما در زمینه طرح مرمت حتى با چند طراح موزه در خارج ایران مشورت کردیم.»حاصل طرح مشخص است؛ مقابل پیشرفت کار در فاز دوم پروژه یک کلمه آشنا به چشم مى خورد: «هیچ»!

بگذریم. راستى بحث لوازم شخصى استاد صبا در خانه متروکه اش به میان آمد. حالا که خانه استاد از انزوا بیرون نیامده، مى شود حداقل به حفظ بقایاى زندگى اش امیدوار بود. متاسفانه این امیدوارى هم به یاس تبدیل مى شود، وقتى ادامه حرف هاى مامور مرمت را بخوانیم.«یکى از مسائلى که در تمام مدت کار با آن دست به گریبان بودیم وجود وسایل موزه بود. در تمام زمان کار من بار ها و بارها از مرکز موسیقى درخواست کردم اشیاى موزه را به محل مناسبى انتقال دهند. این وسایل علاوه بر اینکه دست و پا گیر و موجب کندى پیشرفت کار بودند در میان گرد و غبار و جابه جایى هاى پى در پى در معرض آسیب قرار داشتند.

ما براى کار در هر اتاق مجبور بودیم این وسایل را جابه جا کنیم. حتى من یک بار پیشنهاد دادم، مرکز موسیقى لوازم را صورت کند تا ما بتوانیم آنها را به انبار میراث فرهنگى منتقل کنیم. به این ترتیب هم اشیاى با ارزش موزه از آسیب در امان مى ماندند و هم در مواردى که اشیا به مرمت نیاز داشتند، با کمک متخصصان مرمت ساز تعمیر مى شدند اما مرکز موسیقى در این مورد هم اقدامى انجام نداد.»حکایت خانه صبا، همان حکایت «از طلا گشتن پشیمان گشته ایم» است. نه، حکایت بهترى هم وجود دارد، همان ضرب المثلى که مى گوید: آمد ابرو را درست کند، چشمش را هم کور کرد»!

به هر حال خانه صبا بین درگیرى هاى سازمان میراث فرهنگى و مرکز موسیقى بلاتکلیف رها شده است. شما خیلى راحت مى توانید بپرسید که چرا سازمان میراث فرهنگى به عنوان مرجع رسیدگى به آثار تاریخى، حاضر به سرمایه گذارى مستقل روى این پروژه نیست و پاسختان را هم راحت تر از طرح سئوال دریافت کنید.«بهره بردار نهایى موزه مرکز موسیقى است نه میراث فرهنگى، علاوه بر آن سازمان میراث فرهنگى به اندازه خودش کار هاى در دست اقدام دارد که انجام بدهد و هزینه کند.

اگر سازمان میراث فرهنگى پرداخت نیمى از هزینه ها را تقبل کرد، تنها براى پیشبرد کار و بازسازى و احیاى موزه صبا بود و در نهایت هیچ گونه نفعى عاید میراث فرهنگى نمى شد. متأسفانه گرچه مرکز موسیقى در ابتداى کار خیلى خوب جلو آمدند و اما در زمینه تأمین اعتبار به هیچ کدام از تعهداتشان عمل نکردند.»

... و مرکز موسیقى حاضر نیست درآمد حاصل از تنها چند شب کنسرت کنسرت هایى را که زیر نظرش برگزار مى شوند، به بازسازى خانه پدر موسیقى ایران اختصاص دهد؟ خانه صبا در انزوا مى پوسد.


• کارنامه

زمان حافظه اى ندارد که صبا را به خاطر بیاورد و یاد صبا را تا چند صباحى دیگر، باد صبا با خود مى برد.استاد صبا، همان کسى است که موسیقى سنتى ایران را به نت درآورد. او از نخستین نوازندگان رادیو در سال ۱۳۱۸ بود. صبا، استاد ویولن، سنتور، سه تار، تار، کمانچه، ضرب و نى بود و شاگردانى چون على تجویدى، حسن کسائى، مهدى خالدى، غلامحسین بنان، همایون خرم و ... را به موسیقى ایران معرفى کرد. عاقبت در شب جمعه اى که مهر ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ بر آن خورده بود، دار فانى را وداع گفت. طبق وصیتنامه استاد صبا، خانه اش به وزارت فرهنگ و هنر سابق واگذار شد.پس از انقلاب و دقیقاً در سال ۱۳۵۹، عنوان «خانه صبا» با «موزه صبا» عوض شد.

این موزه شامل دو بخش بود. در یک بخش کار هاى همسر استاد، که شامل تندیس هاى مومى و لباس هاى محلى و سنتى بود نگهدارى مى شد و در بخش دیگر ساز ها و لوازم شخصى استاد قرار داشت. درست ۲۲ سال پس از افتتاح موزه صبا، زمانى که عبور سال ها از این خانه موجب ویرانى اش شده بود، مرکز موسیقى به فکر مرمت یادگار به جا مانده از پدر موسیقى ایران افتاد. امروز اما ویرانه صبا وضعیتى به مراتب بدتر از روزى دارد که کار مرمت آغاز شد. پیش بینى مى شود با فرا رسیدن باد و باران زمستان، بخش انجام شده از مراحل مرمت هم نابود شود. مرمت معکوس خانه صبا ادامه دارد!

نظرات 6 + ارسال نظر
نینا پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 ساعت 04:29

مرسی از این مقاله..

سیاوش تی پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 ساعت 08:02 http://www.kelke252.com

سلام دوست عزیز
متاسفانه هنر مند زنده و هنر تو این مملکت زیاد خریدار نداره ایکاش استاد صبا یک کتاب و یا یک اثر اندروصف....... داشت تا بیشتر به ایشون اهمیت میدادند (متاسفانه)

بانو ( به رنگ عشق ) پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 ساعت 12:04 http://banoo1335.blogfa.com

سلام دوست گرامی
بلاگ زیبایی داری
مطلب خیلی مهمی نوشته ای
هزاران حرف دارد
متاسفانه به اساتید موسیقی و ادب بهایی داده نمیشود
چه در زمان حیات و چه در ممات
موید باشی
بانو

مسعود پنج‌شنبه 18 اسفند 1384 ساعت 22:18 http://em84.blogfa.com

جز تاسف حرفی نیست!

مسعود جمعه 19 اسفند 1384 ساعت 22:12 http://em84.blogfa.com

جالبه!!!!!!!!!
خودمونیم ها خیلی نکته سنجی!!!!!!

سودا چهارشنبه 24 اسفند 1384 ساعت 12:32

سلام
می بخشید که دوباره مزاحمتون شدم
وبلاگتون خوبه
اما بیشتر روش کار کنید لطفا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد