تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

آرمان هنر

آرمان هنر عروج انسان است . طبعا کسانی که جوامع بشری را خرافه پرست و زبون می خواهند تا گاو شیرده باقی بماند آرمان خواهی را "جهتگیری سیاسی " وانمودمی کنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سیاست " می خوانند. اینان که اگر چه مدح خودشان را نه آلودگی به سیاست بل که "ستایش حقیقت " به حساب می آورند، در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبائی حتا تا فراسوهای "زیبائی محض " وظیفه ئی نیست . من هواخواه آن گونه هنرنیستیم و هر چند همیشه اتفاق می افتد که در برابر پرده ئی نقاشی تجریدی یا قطعه ئی "شعرمحض فاقدهدف " از ته دل به مهارت و خلاقیت آفریننده اش درود بفرستم ، بی گمان ازاین که چرا فریادی چنین رسا تنها به نمایش قدرت حنجره پرداخته و کسانی چون من نیازمند به همدردی را در برابر خود از یاد برده است دریغ خورده ام .  

سکوت آب 
می تواند 
خشکی باشد وفریاد عطش؛ 
سکوت گندم 
می تواند 
گرسنگی باشد وغریو پیروزمندانه ی قحط؛
همچنان که سکوت آفتاب 
ظلمات است 
اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛
غریو را 
تصویرکن !  

هنرمندی که می تواند با گردش و چرخش جادوئی قلمش چیزی بگوید که ما مردم فریب خورنده ی چپاول و قربانی شونده ئی که بی هیچ تعارف "انسان جنوبی " مان می خوانند به حقایقی پی بریم : هنرمندی که می تواند از طریق هنرش به ما مردمی که در انتقال از امروز به فردای خود حرکتی در جهت فروترشدن می کنیم و متا سفانه از این حرکت نیز توهمی تقدیری داریم آگاهی بدهد چرا باید امکانی چنین شریف و والا را دست کم بگیرد؟ آخر نه مگر خود او هم قطره ئی از همین اقیانوس است ؟ به قولی :"هنرمند این روزگار همچون هنرمند دوران امپراتوری رم جائی بر سکوهای گرداگرد میدان ننشسته است که خواه از سر همدردی و خواه از سر خصومت و خواه به مثابه یکی تماشاچی بی طرف ، صحنه ی دریده شدن فریب خوردگان را نقش کند. هنرمند روزگار ما بر هیچ سکوئی ایمن نیست ، در هیچ میدانی ناظر مصون از تعرض قضایا نیست . او خود می تواند در هر لحظه هم شیر باشد هم قربانی ، زیرا در این روزگار همه چیزی گوش به فرمان جبر بی احساس و ترحمی است که سراسر جهان پهناور میدان کوچک تاخت و تاز او است و گنهکار و بی گناه و هواخواه و بی طرف نمی شناسد. 

 

احمد شاملو

نظرات 7 + ارسال نظر
غلامعباس یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 02:33 http://abalfazl133.blogfa.com

سلام
با صلواتی بر علی ابن موسی الرضــــا بروزم

التماس دعا[گل]

خاطره از تهران یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 10:55

در روزگار جهل... شعور خود جرم است... در سرزمین غدیرها-خود جزیره بودن-گناهی است نابخشودنی.
خدا از آدمهایی که ضعف خود را میخواهند با خداپرستی جبران کنند بیزار است
جامعه ایی که جهل و فقر در آن حکمفرماست همانطور که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم ندارد
راهی که از لجن تا خدا کشیده شده است "مذهب"نام دارد مذهب هدف نیست راه است

خاطره از تهران سه‌شنبه 11 بهمن 1390 ساعت 08:57

پس از یک نفس عمیق با اندیشه هایم به دنیای تنهایی ام سفری خواهم کرد . آنجا که هیچ کس
در نیافته است این امنیت ها چگونه بوجود آمده اند.
امشب تمامی حکایت ها .. سفرها .. در من نقش بسته اند و هر یکی پس از دیگری مرا به سوی خویش
می کشانند و من غریبانه با تمام تمناهای ماندن هر یک به یک آنها را در آغوش سبزم می نشانم
تمام وجود خستگی های من بوی رفتن میدهد .

وحید یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 00:24 http://peykarefarhad.persianblog.ir/

ممنون از شما

علی پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:42

سلام جناب بیرانوند. با اشتیاق وبلاگتان را باز کردم تا چیزی در باره تنبور بخوانم و قطعاتی را دانلود کنم. دریغ همه چیز در آن بود جز تنبور!

مهدی جمعه 8 اردیبهشت 1391 ساعت 18:21 http://laale.blogfa.com

مطالب بسیار جالبی است
لینکتون کردم

ققنوس& سیمرغ جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 14:39

سکوت آب
می تواند
خشکی باشد وفریاد عطش؛
سکوت گندم
می تواند
گرسنگی باشد وغریو پیروزمندانه ی قحط؛
همچنان که سکوت آفتاب
ظلمات است
اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛
غریو را
تصویرکن !



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد