تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

دریغ و دریغ و دریغ

 چقدر دریغ و دریغ و دریغ. دریغ از اینکه سرانگشتانش را از ما دریغ کرد. دریغ از اینکه مهربانی تارش را آنگونه که شایسته اش بود ستایش نکردیم و رفت. دریغ از اینکه موسیقی ایران از مردی محروم شد که برای برقرار ماندن هنر پدرانگی کرد. دریغ از اینکه موسیقی ما دیگر شهناز ندارد. تار هم ردای ماتم بر تن کرد و از ابوعطاهایش محروم شد. شور زدن هایش برای همیشه خاموش شد اما شور زخمه های به یادگار مانده اش تا جاودان جاویدان ، بر دل و جان هر هنر دوستی شور عشق را زنده خواهد کرد. دریغ از اینکه آنگونه که باید ادای دین نکردیم . دریغ از اینکه صبا رفت. بهاری رفت.عبادی رفت. تجویدی رفت. پایور رفت.کسایی رفت.ذولفنون رفت. خرم و مشکاتیان رفتند و حال شهناز. هنوز دیر نشده هرچند مهر ناسپاسی بر اساتید تا همیشه بر پیشانی متولیان فرهنگ و هنر کشور خواهد ماند.هنوز ناصح پور زنده است.فخرالدینی زنده است.ناظری زنده است. شجریان زنده است. علیزاده و لطفی  هستند . کاش تا دیر نشده بیدار شویم. بدانیم که گاهی زود دیر می شود . تنبور مست درگذشت استاد بی بدیل موسیقی ایران را به خانواده ایشان،جامعه هنری کشور و تمامی کسانی که به نوعی با نوای تار ایشان لحظاتی از بند تن رها شده و طعم شیرین مضراب اش را چشیده اند  تسلیت عرض می کند . 


پ.ن

"پیام آقای محمد ابراهیمی "

استاد احمد ابراهیمی در بستر بیماری ... ایشون هم آخرین بازمانده و شاگرد در قید حیات استاد بنان هستن.... ایشون 3شب پیش به بیمارستان منتقل شدند.... ایشون به وسیله تجهیزات پزشکی نفس می کشند.... برای سلامتیش دعا کنید فقط دعا..... از نهاد ریاست جمهوری و نهادهای کشوری نیز تشکر می کنیم .... مادر ایشون از زنان مبارز در دوران قاجار که در کلاس استاد میرزا عبدالله برای نواختن تار آموزش فرا گرفته بودند و دختر ایشون سرکار خانوم سوسن ابراهیمی استاد پیانو نیز در این راه قدم برداشته اند.... خانواده ای با شجره ای بزرگ و موسیقیایی..... برایش دعا کنید...


موسیقی در محاق

ایجاد نوآوری و تغییر در موسیقی ایرانی از چند دهه پیش در بین هنرمندان جوان آن زمان کلید خورد و بر خلاف نظر استادان خود که اکثرا هرگونه تغییر را در بنیان های موسیقی ملی خیانت به آن می پنداشتند ، به نوآوری ها و ماجراجویی در نواهای ایرانی پرداختند. به یاد داریم که تعدادی از اساتید بزرگ موسیقی ایران بر بداهه نوازی به عنوان بدعتی نامبارک در موسیقی ایرانی حتی تا آخرین لحظات حیات نیز مهر تایید نزدند . 

با ظهور موسیقی فرهنگ های مختلف در ایران و علاقه روزافزون نسل پس از انقلاب به موسیقی های عوام پسند، ایجاد نوآوری و تغییر درموسیقی اصیل بیش از پیش احساس شد و در این میان هنرمندان بسیاری پرچم دار این حرکت شدند . حسین علیزاده از جمله این اساتید است که همواره به بهترین شکل ممکن در زیر و بم موسیقی ایرانی سفر کرده است و در عین پایبندی به اصول و دستگاه های موسیقی ایران چه در بحث نو آوری و چه در حوزه بداهه نوازی سرآمد بوده است. اما این نکته همواره مورد تاکید ایشان و سایر کارشناسان بوده است که ایجاد نوآوری نباید زمینه ساز نابودی دستگاه ها و فراموشی اصول هنر موسیقی ایران گردد چنانچه در آثار خود نیز پایبندی به نواهای اصیل را بارها به مخاطبان خود اثبات کرده اند.

در حوزه موسیقی مقامی و نواحی کشورمان هرچند روند تغییر و به روز آوری با شتاب کمتر اما ناگزیر از زمانه و تغییرات ذائقه مردم با ریتم کند تری صورت گرفته است. به عنوان مثال نواهای امروز موسیقی تنبور در منطفه گوران با موسیقی و آثار به جامانده  از اساتید سالیان گذشته این منطقه متفاوت است و تنبور نوازان جوان معمولا در پی مدل ها و الحان تازه در این ساز باستانی رفته اند. هرچند که نگارنده از هرگونه تغییر در مقام های موسیقی تنبور که بخشی از هویت ملی و قومی ایران و بالاخص نواحی کرد نشین کشورمان است بیزار و آنرا را بدعتی نامبارک می داند.

در موسیقی لرستان نیز این تحول به شکل ملموسی در آثار هنرمندان دیده می شود .

 اما آیا تغییر در مقام ها و الحان کهن موسیقی نواحی ایران آن هم به واسطه خلق آثار ضعیف و پرانتقاد روند خجسته ای می باشد؟

یکی از مقام های کهن موسیقی لرستان سنگین سماع نام دارد که بر اساس رقصی که با سنگینی و وقار اجرا می شود اینگونه نامگذاری شده است. در این مقام گام ها بسیار سنگین و موزون می باشند .از معروف ترین آوازها وترانه های مقام سنگین سماع می توان به بزران و بینا بینا اشاره نمود که طی گذر زمان از معرض دست درازی و بدعت های رایج در امان مانده اند. شاید زیباترین سبک بزران را در اثر به یاد ماندی آوازخوان فقید لرستان رضا سقایی و تنظیم مرحوم میر زاده درآلبومی با عنوان موتورچی یافت. در این اجرا با وجود پایبندی به تمامی جزییات مقام حساس سنگین سماع ،شاهد تنظیمی متفاوت و زیبا می باشیم که تا قبل از آن دیده نشده بود.

اما آنچه باعث شد در این نوشتار به تغییر در موسیقی بپردازم شنیدن روایتی جدید از موسیقی لرستان از صدا و سیمای این استان بود . جایی که در آن یکی از هنرمندان بنام استان آقای فرج علیپور به همراهی فرزندش مسلم علیپور اقدام به ساخت روایتی جدید از بزران کرده است.اقدامی نامبارک و نسنجیده که نه تنها خیانت به موسیقی لرستان که ناسپاسی در مقابل موسیقی نواحی ایران قلمداد می شود. ایشان در تنظیمی سخیف و ابتدایی آهنگ بزران را به گونه ای اجرا نموده اند که مخاطب به زحمت تاب و توان شنیدن لجظاتی از آنرا دارد. اینحاست که این پرسش مطرح می شود که آیا در فضای بسته جامعه امروز ما و در حالی که گوش مردم به شنیدن موسیقی های بی هویت عادت کرده است تغییر در الحان زیبای موسیقی و ساخت آثاری که ازکم ترین جذابیت بصری بی بهره می باشند آن هم از جانب افرادی که خود را استاد و پرچم دار هنر لرستان می دانند رقتاری شایسته و سنجیده است؟در این میان صدا و سیما که در این دوران سی ساله همواره سنگ انداز به هویت و هنر ایرانی بوده است با پخش اینچنین موسیقی های ناموزون و بی ریشه به رسالت خود که محو و نابودی هنر اصیل ایران است یاری می رساند و مردم نیز به این نکته دقت نمی کنند که اجراهای شبانه شبکه های استانی و ملی تلویزیون نه تنها خدمتی به هویت و هنر سرزمین مان نکرده که تبر بر ریشه ی نحیف آن می زند و ناخواسته گوش جوانان آنان در هجمه سنگین موسیقی های بی هویت ، کم ارزش و خلق الساعه به محاق نابودی میرود. امید که دست کم موسیقی مقامی ایران که بخشی از فرهنگ و تمدن مردم ما میباشد از گزند تندروی ها و بدعت های خیانت گونه به دور بماند.

بهار

نوبهار بر تمام دوستان خجسته باد. 

باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

بر باده قلاشی نهیم این شرک تقوی نام را

هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

می با جوانان خوردنم باری تمنا می کنم

تا کودکان در پی فتند این پیر درد آشام را

غافل نباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی

باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

دلبندم آن پیمان گسل، منظور چشم، آرام دل

نی نی دل آرامش مخوان ،کز دل ببرد آرام را

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش

جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند  عام را

باران اشکم می رود وز ابرم آتش می جهد

با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را

ساغرم شکست ای ساقی...

این سال ها خیلی ها رفتند. خیلی ها داغ بر دل هنر گذاشتند و نبودن شان تا همیشه برای مان فاجعه می ماند. مگر ایران ما ، موسیقی ما ، چند ابوالحسن صبا داشته؟ مگر شاگردان صبای هنر ایران چند نفر بوده اند؟ مگر بعد از صبا هنر ما دوره ای طلایی برای رویش و پرورش استعداد های نو به خود دیده است؟

سال ها است که روز به روز سوگوار بزرگانی می شویم که بی بدیل می مانند و می روند . تجویدی ها ، پایور ها ، مشکاتیان ها . چه درد آور و جان سوز و چقدر برای سر انگشتانم سخت است که نام همایون خرم را به این فهرست اضافه کنم. یکی دیگر از نسل طلایی موسیقی کشورم ، یکی از آخرین یادگاران مکتب ابوالحسن خان صبا با ویولن معجزه گرش برای همیشه تنهای مان گذاشت.او امشب در اوج آسمان است.به پاس ده ها سال آفرینش زیبایی و شور ، به احترام اش سکوت می کنیم.یاد و نام اش گرامی .