از غم درگذشت پرویز مشکاتیان سوگواریم . هنرمندی که موسیقی ایران وامدار مضراب های طلایی اش خواهد ماند . هنرمندی که بیدادش بیدادی در سرزمین بیداد زده ایران بود . تنبور مست درگذشت استاد مشکاتیان را به خانواده ایشان ٬ شاگردان وی و هنرمندان ایران تسلیت عرض میکند. بی شک یاد استاد تا جاودان جاویدان به نیکی در تکرار ادوار داوری خواهد شد.
در فضای خفقان زده ی امروز ایران شنیدن خبر کوچ بزرگان فرهنگ و هنر به موضوعی رایج و طبیعی تبدیل شده است و جز اندکی تاسف و یک دو روزی بحث در محافل فرهنگی و سپس فراموشی چیزی عاید معدود وجدان های بیدار جامعه نمی شود . اهالی فرهنگ و هنر هر روز بزرگانی را از دست می دهند که شاید هر یک به نحوی در حوزه خود تکرار نشدنی و در پاره ای موارد اسطوره باشند . سال ها می گذرد تا افرادی نظیر شفیعی در دامان پر آشوب فرهنگ این سرزمین پرورش یابند اما چه به آسانی و بی تفاوتی از کنار خبر کوچ آنان می گذریم . اتفاقی که به ظاهر یک مهاجرت اما در باطن فاجعه ای برای ایران و علی الخصوص جامعه دانشگاهی این کشور است . سر انجام شومی که دیر یا زود برای بسیاری از موسیقی دانان ٬ سینما گران ٬ دانشمندان ٬ سیاسیون و حتی رهبران دینی ایران قابل پیش بینی است و در پساپشت این حوادث تنها به متولیان خیانتکاری بر می خوریم که رسالت خود را نه در پرورش و نگهداری استعداد ها و روشن فکران که در قلع و قمع اساتید و حیات ننگین خود را در مرگ هویت ملی هر ایرانی می جویند .
آری . همان اراده نا میمون که با شاملو در زمان حیاتش چنان کرد و حتی تاب تحمل تکه سنگی بر پیکر بی جانش را نداشت ٬ همان مزدورانی که در روزهای گذشته هنرمندان بزرگ این سرزمین را وطن فروش نامیدند و کمر بر نابودی نمادهای ملی و مذهبی مردم بستند امروز در کوچ و گوشه نشینی فرزندان ایران سجده شکر بر درگاه شیطان می گذارند.
امروز شفیعی کدکنی از کویر وحشت سرزمینش به سلامتی گذشت تا فردا نوبت چه کسی باشد.