" منوچهر آتشی " شاعر و مترجم مشهور ایرانی و از چهره های ماندگار شعر و ادب ساعت ۱۴روز یکشنبه بهعلت عارضه و ایست قلبی دربیمارستان سینای تهران درسن ۷۴سالگی درگذشت.
آتشی در سال جاری به عنوان چهره ماندگار شعر فارسی برگزیده شده است.
به گفته یکی از کارکنان بخش "سی سی یو "بیمارستان سینا مرحوم آتشی پس از عمل جراحی تومور بدخیم کلیه که ۲۴آبانماهجاری انجام گرفت، دچارحمله شدید قلبی شد که درپی آن از ۲۶ماهجاری در بخش سی سی یو این بیمارستان بستری شده بود.
وی افزود : پیکر این شاعر نامدار ایرانی فردا(دوشنبه) از بیمارستان منتقل خواهد شد.
این شاعر و مترجم دوم مهرماه سال ۱۳۱۰در بخش دهرود شهرستان دشتستان در استان بوشهر متولد شد.
آتشی درسال ۱۳۳۹بهتهران آمد و در دانشسرای عالی، به تحصیل پرداخت، در مقطع کارشناسی رشتهزبان و ادبیاتانگلیسی فارغالتحصیل شد.
مرحوم آتشی از آخرین شاگردان مستقیم "نیما یوشیج" بنیانگذار شعر نو پارسی بوده است.
وی که همواره در دهههای ۵۰ ،۴۰و ۶۰به سبک نیمایی شعر میسرود در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداخت.
"آهنگ دیگر" سال " ،۱۳۳۹آواز خاک" سال " ،۱۳۴۷دیدار در فلق" سال ۱۳۴۸ ،"برانتهای آغاز" ،"گزینه اشعار" سال ۱۳۶۵و "وصف گل سوری" سال ۱۳۷۰ از جمله آثار این شاعر نامدار ایران است.
درگذشت این ادیب برجسته ی ایران زمین را به دوستداران فرهنگ و ادب ایران تسلیت می گویم .
امیدوارم هیچوقت براتون پیش نیاد ولی تصورش رو بکنین ۲ بار فرصت برآورده شدن آرزوی آدم پیش بیاد و هر دو بار هم فرصت از دست بره.
این بار هم مثل کنسرت بم استاد شجریان بلیط به من نرسید .برای چی خدا میدونه . بالاخره ما کنسرت استاد رو میبینیم؟؟
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و
نه دندانهای سفید
روزنامه اسپانیایی "لاوانگواردیا"، با توصیف "محمدرضا شجریان" بهعنوان "صدای ایران" در مصاحبه با وی، به بررسی راز ماندگاری دیرین و محبوبیت آوای این هنرمند و موسیقی پارسی پرداخته است.
شجریان در این مصاحبه که روز پنجشنبه چاپ شد، درباره خود و موسیقی اصیل ایرانی سخن گفته و تصریح کرده است: هنوز هم وقتی روی صحنه میروم، احساساتی میشوم... هیچ چیز در زندگی به اندازه خواندن اشعار حافظ مرا غرق شادی نکرده است... زبانی غنیتر ازفارسی و لذتی فراتر از خواندن اشعار آن وجود ندارد."
لاوانگواردیا روزنامه سراسری اسپانیا که در بارسلونا چاپ میشود، در مقدمه مصاحبه خود توضیح داده است که اخیرا "دو تن از بزرگترین استادان زنده موسیقی کره خاکی، "محمدرضا شجریان" و "عالم قاسماف"، خوانندگان بیهمتای "ردیف" پارسی و "مقام" آذری - که با یکدیگر مرتبط هستند- در شهر بارسلونا" برنامه اجرا کردند و از آنان خواستیم احساس خود را نسبت به موسیقی اصیل بین کنند.
*پرسش: استاد شجریان، میگویند فلامنکو (موسیقی سنتی اسپانیا) بهعنوان نظام موسیقی مجهز و پیچیدهای که اعراب آن به اسپانیا آوردند، به پارسی بسیار مدیون است. در اینباره چه دیدگاهی دارید؟
شجریان گفت: از خواندن آواز در اسپانیا بسیار لذت میبرم. اینکه موسیقی پارسی و فلامنکو رابطهای با هم دارند موجب لذت بیشتر میشود. افزون بر این، نفوذ موسیقی پارسی و اسپانیایی متقابل است و بهاین خاطر، به همان اندازه که یک اسپانیایی از موسیقی پارسی لذت میبرد، یک ایرانی هم از موسیقی فلامنکو میتواند لذت ببرد.
همیشه وقتی سفر میکنم از دلتنگی برای کشورم میمیرم. ایران برای من همانند مادری میماند که نمیتوان از او جدا شد. به همین خاطر، وقتی به خارج سفر میکنم ایرانیهایی که برای گوش دادن برنامهها میآیند، میگویند "بوی ایران را میدهی".
اما در بارسلونا احساس خانه خود را دارم چون مردم همانند ما شفاف هستند و در صورت آنها، میتوان احساسشان را دید.
شجریان در مورد اینکه چگونه یک اسپانیایی از آوازهای شما بدون آنکه فارسی بداند یا حافظ و سعدی را بشناسد، میتواند لذت ببرد؟ گفت: این حقیقت دارد که شعر و موسیقی مانند خون و بدن هستند، همیشه با همند و روشی مشابه برای بازتاب در جهان دارند. اما موسیقی در عین حال همانند زبان است که اگر تکیه حرف را عوض کنند، مفهوم واژه یا یک جمله را میتواند کامل تغییر دهد.
با بازی کردن با این تکیهها میتوان جامعه خود را بازتاب داد. شاعران بزرگی مانند حافظ شعرهایی نوشتهاند که درک آن برای یک پارسی نیز دشوار است. کاری که میکنم به سراغ موسیقایی بودن آن جمله میروم و موسیقیای را که در میان کلمات پنهان شده، بیرون میکشم.
موسیقی، کلام روح است و گویش گویشهاست. از اینرو، نیازی به فارسی دانستن برای درک موسیقی من وجود ندارد.
به یاد دارم، یک آشنا دوست ویتنامی خود را به یک کنسرت من آورده بود. وقتی برنامه تمام شد از او پرسیدم چه دیدگاهی درباره موسیقی ما داری. اعتراف کرد که چیزی از زبان آن نمیفهمید اما وقتی گوش فرا داد، احساس کرده به آن صدا میتواند اعتماد کند.
* پرسش: شما نخستین فردی هستید که اشعار شاعران معاصر ایران از جمله "اخوان ثالث" را خواندهاید. اما چنین مینماید موسیقی پارسی از اشعار کلاسیک جدا نشدنی است.
شجریان گفت: بهیقین، موسیقی پارسی ارتباط بسیاری با شعر دارد و ریتمهای آن از شعر گرفته شده است. شعر نو پارسی ریتم ندارد و به این خاطر، تفاوت خواندن آواز با شعر کلاسیک بسیار زیاد است. من نخستین فردی بودم که این کار را کردم. در آغاز تجربه بسیار سختی بود اما با گذشت زمان، آهنگی که درون این نوع شعر وجود دارد را نیز کشف کردم و یاد گرفتم چگونه از آن که در نهایت بخشی از فرهنگ ماست، استفاده کنم.
پرسش: موسیقی اصیل پارسی تا قرن ۲۰فقط در اختیار دربار شاهان بود.
خارج کردن این موسیقی از آن فضای ممتاز و تطبیق آن با طبع مردم عادی، آیا چیزی از غنای آن نکاسته است؟
شجریان گفت: نه، مطلقا. با اینکه بخش ممتاز جامعه از آن موسیقی لذت میبرد اما هیچ ضمانتی برای کیفیت آن وجود نداشت زیرا سرنوشت آن تحت هوسهای پادشاهان قرار داشت در حالیکه در میان مردم میشد افراد سطح بالاتری پیدا کرد.
اگر آن سبک موسیقی در یک چرخه بسته قرار داشت دلیل نمیشود که از خلوص بیشتر یا سطح بهتری برخوردار باشد.
* پرسش: استاد شجریان، از دیدگاه شما، آیا تجربه ادغام موسیقی پارسی با غربی همانند کاری که "فرامرز پایور" در دهه ۷۰میلادی کرد، به جایی نمیرسید؟
شجریان گفت: معتقدم هر چیزی را باید در زمان و شرایط خود بررسی کرد.
پایور نفوذ موسیقی غربی را دریافته بود اما جز در هارمونی، به بقیه آن احترام گذاشت. اینکه چنین کاری، اکنون در نظر باشد یا نباشد، مهم نیست بلکه مهم این است که آن را در دوره خود بررسی کنیم. آشکار است که دیگر زمان آن گذشته ولی در دوره خود، تجربه خوبی بود.
* پرسش: در میان گروهی که اکنون شما با آنها کار میکنید روحیه نوآوری برجسته است اما واقعا، مرز نو در یک قالب سنتی همچون ردیف کجاست؟ شجریان گفت: یک چیز، لحظات، سنت و سنت هر لحظه است و دیگری، پایه یک فرهنگ. اولی با گذشت زمان میتواند تغییر کند، همچون کلمات یک زبان، اما اساس و پایه هر جامعه، هر فرهنگ بویژه موسیقی ایرانی، همواره یکسان خواهد ماند. هنرمندان موسیقی نمیتوانند به این پایهها دست بزنند زیرا آنها تغییر ناپذیرند. چیزی را که میتوان تغییر و با شرایط روز جامعه تطبیق داد سطح و سبک هر لحظه است.
این استاد موسیقی در مورد استادان خود و اینکه آنان بسیار متفاوت و دارای دیدگاههای محافظهکار و نوآور و اغلب از مکتبهای متضاد بودهاند گفت:
در آغاز جوانی با جهان موسیقی ارتباط پیدا کردم و همواره کوشیدم شاگرد بهترین استادانی باشم که در دوران من بودند. همیشه ارتباط بسیار نزدیکی با آنان داشتم زیرا میدیدند با تلاش کامل و کار، به آموزشها پاسخ میدهم.
افزون بر این، از نوارهای ضبط شده اساتید پیشین نیز بهره بسیاری بردم.
این خیلی مهم است زیرا در واقع، زنجیرهای هستیم که از هم میآموزیم و در هم بازتاب پیدا میکنیم.
من بازتاب استادان پیش از خود هستم و به این ترتیب، در کنار هم یک زنجیر را تشکیل میدهیم.
شجریان پس از تعمق و تفکر ادامه داد: در زندگی، اقبال بزرگی برای آشنایی و شاگردی یک فیلسوف بزرگ ایرانی داشتم. من وارد خانه او و او به درون روح من راه یافت. بخش عمده چیزی که اکنون هستم، دیدگاهی را که نسبت به جهان، موسیقی و نقش آن در زندگی دارم، مدیون همین آشنایی هستم.
همه اینها را به او مدیونم. موسیقیدان بزرگ و نوازنده مشهوری نبود اما شناخت خوبی از موسیقی کلاسیک پارسی داشت و شماری آواز ضبط کرده بود.
کار موسیقی انجام نمیداد اما از آن بهعنوان علاقهمند لذت میبرد. دلبستگی بسیاری به او داشتم داشتم. این استاد بزرگ کمی پیش درگذشت.
استاد موسیقی ایران با احساس غم و بغض افزود: وی دو آواز مشهور "جامسوز" (جانسوز) ضبط کرده بود، نام او "دادور" بود.
وقتی ۳۰سال داشتم اتفاقی یکی از نوارهایش به دستم رسید. ساعت ۱۲شب آن را گوش دادم و تا سحر گریستم. موسیقی غمناکی نبود بلکه دانا بود.
جملاتش از واقعیت جهان بگونهای متفاوت از آنچه تا آن زمان گوش کرده بودم، سخن میگفتند و من در آن لحظه، دیگر جوان نبودم.
تلاشهایم برای یافتن آن مرد به جایی نرسید تا آنکه روزی پس از یک کنسرت، استاد برایم پیغام فرستاد و از من خواستند برای دیدن او به منزلش بروم. به خانه او رفتم. به من گفت میخواهد به من آموزش بدهد، اما نه در باره آهنگ و تکنیک موسیقی بلکه در مورد حقیقت آن.
او به من دیدگاهی متفاوت در آواز خواندن و زندگی داد. او موجب تولد و زندگی دوباره من شد و حالت یک پدر را برایم داشت.
اشعار شاعران و فیلسوفان بزرگ از جمله جامی و مولانا به نظرم، چیز کمی در کنار آموزش این استاد میرسید. مردی بود که در همنشینیها با کسی صحبت نمیکرد و در مورد مسایل خیلی جدی حرف نمیزد مگر اینکه طرف را بشناسد.
فردی بسیار متواضع و سنجیده بود و ناشناس نیز درگذشت. من او را ستایش میکردم.
شجریان در مورد احساس خود هنگام آوازخوانی سنتی، گفت: احساس زنی را دارم که در شرف زایمان است. به عبارت دیگر، پیش از آواز خواندن باید از درون پر باشم تا بتوانم احساسم را بیان کنم.
چیزی که در موسیقی ما همچون موسیقی هندی یا فلامنکو مهم است، لحظه اجرا، نگاهها و انرژی است که مردم انتقال میدهند. همه چیز در یک لحظه رخ میدهد. روی صحنه، همه چیز نسبت به آنچه دریافت میکنی، متحول میشود.
تشریح آن دشوار است اما میتوانم بگویم ارزشمندترین چیزی است که دارم و بهترین چیزی است که در زندگی من اتفاق افتاده، زیرا زندگی روزمره همان روزمره است، بدون اسرار و بدون هیجان، اما هنوز هم پس از سالهای فراوان، هر بار که روی صحنه میروم، احساساتی میشوم.
سفرهای زیادی کردهام و از خوشیهای زندگی لذت بردهام اما هیچیک مانند خواندن اشعار حافظ، مرا غرق خویش نکرده است. زبانی غنیتر از فارسی وجود ندارد. شما به فارسی میتوانید در دو کلمه چیزی بگویید که برای بیان آن در زبانهای دیگر، احتیاج به جملات بسیار و غیردقیق دارید.
شجریان در پایان این مصاحبه گفت: حافظ با دو کلام، زمین و زمان را دگرگون میکند. برای من لذتی بالاتر از خواندن اشعار او وجود ندارد.
دوستان عزیز امروز ۲۷ ابان ماه در شهر صحنه و بر مزار استاد سید خلیل عالی نژاد دوستدارانش بار دیگر در سوگ پیر خود خواهند نشست . گرچه سالروز شهادت استاد در ۲۸ آبان ماه بود اما امسال این مراسم به دلایلی در روز جمعه ۲۷ آبان ماه بر گزار میشود . افسوس که امسال افتخار شرکت در این مراسم را به دست نیاوردم و نتوانستم بر مزار آن استاد بی بدیل طواف کنم . در روز های آینده از او بیشتر خواهم گفت و سعی میکنم از چگونگی مراسم امسال نیز برای شما مطالبی بنویسم .
خوشا آنان که با غزت ز گیتی بساط خویش بر چیدند و رفتند
نگر دیدند هرگز گرد باطل حقیقت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که بار دوستی را کشیدند و نرنجیدند و رفتند
خوشا آنان که با اخلاص و ایمان حریم دوست بوسیدند و رفتند
خوشا آنان که در مقیاس وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در این صفحه ی خاک چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
جز نور علی نیست اگر درک بود با غیر علی کی ام سر وحی بود
گویند دم مرگ علی را بینیم ای کاش که هر دمم دم مرگ بود
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند .
مطلب زیر را از روزنامه ی شرق به امانت گرفتم
![]() |
شامگاه جمعه گذشته محمدرضا شجریان همراه با هنرمندان حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان در مرکز فیلارمونی شهر کلن در برابر بیش از یکهزار تن از مشتاقان موسیقی به اجرای قطعات موسیقی آوازی ایران پرداختند.شجریان در پایان این کنسرت در گفتگویى با صداى آلمان از این برنامهها، برپایی کنسرت در تهران، و بالاخره آخرین سی.دی ایشان بنام «فریاد» سخن گفت.
صداى آلمان: آقای محمدرضا شجریان، بسیار خوشحالم که باز در خدمت شما هستم. در آغاز خیلی خوشحال میشوم راجع به این سلسله از برنامههایتان که بگویید چه جوری شروع شد، الان در چه مرحلهای ست و چگونه خاتمه پیدا میکند؟
محمدرضا شجریان: برنامهی ما از بارسلون شروع شد. دو شب در لندن کنسرت داشتیم، بعد در استکهلم بودیم و چند برنامهی دیگر هم داریم که یکی در شهر لوراخ هست و بعد به آمستردام میرویم و بروکسل که جمعا ۴ برنامه هم آنجا داریم، و حدودا ۱۰ برنامه ما در این سفر داریم که اجرا کنیم. بعد برمیگردیم تهران که از ۸ آذرماه کنسرتهای ما در تهران شروع میشود، در همان سالن وزارت کشور، که قبلا هم برای بم کنسرت داده بودیم، شب کنسرت خواهیم داشت.
صداى آلمان: تا آنجایی که من یادم هست شما اعلام کرده بودید که دیگر در ایران کنسرتی اجرا نخواهد کرد. چطور باز دست به چنین کاری زدید؟
محمدرضا شجریان: آن بخاطر اعتراضی بود که بدون جهت کنسرت من را تعطیل میکردند و مزاحمتهایی ایجاد میکردند. اخیرا دیگر دوستان گفتند که خواهش میکنیم فعالیتی بکنید، شاید اذیتتان نکنند. ما هم گفتیم خیلی خوب، شروع میکنیم و اگر ببینیم دوباره اذیت و آزارها شروع شد، دوباره تعطیلاش میکنیم. فعلا که، تا اینجا، برنامه احتمالا اجرا خواهد شد. بایست دید که شب قبل از کنسرت آیا دوباره کنسرت تعطیل میشود یا اجرا خواهد شد!
صداى آلمان: آقای شجریان، اگر موافق باشید میپردازیم به آخرین سی.دی شما، که نام این سی.دی «فریاد» است. در این سی.دی حال و هوای شعرها فرق میکند. مسایل اجتماعی مطرح شده است. البته در کارهای گذشتهی شما هم ما شاهد چنین حرکتهایی بودیم. چطور شد که اینبار بیشتر یا پررنگتر به مسایل اجتماعی پرداختید؟
محمدرضا شجریان: البته بیشتر از قبلیها نیست، ولی بهرحال شکل تصاعدی را، یک شکل به اصطلاح میگویند اوج گرفتن در اعتراضات است که ما اعتراض داریم بر همه چیز. هنر ذاتش اعتراض است. هنر برای مداحی نیست. هنر در وهلهی اول ذاتش اعتراض است، به روزگار، به معشوق، به هر چیزی که میخواهد و به آن نمیرسد اعتراض میکند، و گله میکند، و شکایت میکند. هنری که من ارائه کردهام در این سالها همیشه در آن جنبهی اعتراض بوده است. ما تعریف و توصیف را دراین چیزها حذف کردهایم. البته گاهی اوقات بعضی از غزلها تعریف و توصیف از معشوق هست، ولی بیشتر جنبهی اعتراض است. در «فریاد» هم، ما آنموقع دیدیم که باید فریاد کرد دیگر. اختناق است و بایست فریاد کرد! و ما بازهم خواهیم گفت که بهرحال بایستی آزادی باشد، آزادی فکر و آزادی زندگی باشد برای هر کسی.
صداى آلمان: آقای شجریان شما چندسالی ست که دستگاه رادیو و تلویزیون را از پخش صدای خودتان بازداشتهاید. پرسش من از شما اینست که آیا این تحریم همچنان ادامه دارد از سوی شما؟
محمدرضا شجریان: این تحریم تا روز قیامت ادامه دارد.
صداى آلمان: ولی صدای شما پخش میشود گاهگاهی!
محمدرضا شجریان: بدون اجازه است دیگر.
صداى آلمان: آقای شجریان هر دولتی آمده سر کار در ایران، حال و هوای موسیقی هم عوض شده است. گاهی حتا جلوی آن را گرفتهاند و شما و دیگر هنرمندان نتوانستید کنسرت بدهید و بعضی وقتها فضا بسیار باز شده و شما توانستهاید جولان بدهید. الان وضع موسیقی در مملکت چگونه است؟
محمدرضا شجریان: وضع موسیقی فرق چندانی نکرده که نگران بشوید. نه، جای نگرانی نیست. چرا؟ اگر شما توانستید جاذبهی زمین را برای همیشه خنثیاش کنید و از دستش راحت بشوید، اینها هم میتوانند از دست موسیقی راحت بشوند. نه! باید گفت که وقتی رهبر انقلاب، آقای خمینی تحریم را از موسیقی برمیدارد، پس میداند که موسیقی کاربرد دارد و نمیتواند موسیقی را از مردم بگیرد. وقتی ایشان تن به این میدهد که موسیقی بایست در جامعه باشد، دیگران هم نمیتوانند جلوی موسیقی را بگیرند.
صداى آلمان: استاد شجریان از این مسایل که بگذریم، آنگونه که من کنسرتهای شما را پیگیری کردهام، شما در کنسرت قبلیتان یک قطعه شعری از زنده یاد «اخوان ثالث» را بصورت آواز اجرا کردید و در جایی گفته بودید که در نظر دارید این قطعه شعر اجتماعی را به گونهی دیگری ارائه بدهید. اگر ممکن است به جزییات بیشتری ازاین شعر بپردازید و بگویید که بالاخره چه بر سر این شعر آمد؟
محمدرضا شجریان: در کنسرتهایی که دیشب شما بخشی از آن را دیدید، در این کنسرت که ما قبلا ۹ـ ۸ بار در آمریکا ارائه کردیم یک شعری از اخوان ثالث من داشتم که فقط آواز بود با کمانچه. ولی بعد که به آن گوش کردیم دیدیم که هنوز جا نیفتاده است. ما نمیبایست این شعر را اینطور نپخته ارائه بکنیم. این بود که ما از کنسرت این دفعهی مان حذفش کردیم. و در کنسرت این دفعه آن اعتراضی که در «فریاد» و در «زمستان» هست و اینها، در این به چشم نمیخورد. ولی در لابه لایاش باز از آنگونه اعتراضاتی که بایستی به روزگار و معشوق و غیره بشود، در آن هست. فقط بخاطر اینکه آن شعری که من انتخاب کرده بودم هنوز جا نیفتاده و دلم نمیخواهد یک کاری که جا نیفتاده و نپخته است این را ارائه بکنم. میخواهم روی آن بیشتر فکر بکنم که در آینده اگر ارائهاش میکنم، یک کیفیت خوبی داشته باشد و خودم از آن ارائه راضی نبودم، و بعد از ۹ـ ۸ تا کنسرتی هم که در امریکا دادیم، به خودم گفتم کاش اینکار را نمیکردم و بهتر ارائهاش میکردم. اینست که در این برنامه حذفش کردم و صرفا پرداختیم به همان تصانیف قدیمی و دوتا تصنیف که آقای علیزاده ساختهاند که آنها باز خودش همان زبان اعتراضاش هست و زبان امید بخشیدن و امید دادن به مردم.
صداى آلمان: آقای شجریان با تشکر از شما بخاطر انجام این مصاحبه، آرزوی موفقیت و پیشرفت بیشتری برای شما و همینطور شاگردان شما دارم.