تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

تجلیل از استادی که پنجه اش قرار از دل می برد

سلام به همه ی دوستان .

بی شک استاد فرامرز پایور یکی از نوادر هنر ایران زمین است . افسوس که بستر بیماری مدتی است به دوست دارانش مجال شنیدن نواخته هایش را نمی دهد . برای سلامتی استاد دعا میکنیم و امشب برای دیدن تجلیل از وی به تماشای تلویزیون می نشینیم . اصل خبر را به نقل از خانه ی موسیقی بخوانید:

فرامرز پایور استاد برجسته موسیقی و نوازنده صاحب سبک سنتور در پنجمین دوره مراسم چهره های ماندگار به عنوان چهره برگزیده موسیقی معرفی می شود.

پایور در سال 1311 در تهران متولد شد . پدرش استاد زبان فرانسه و علاقه مند به نقاشی بود که تابلوهای زیادی به یادگار گذاشت . پدر بزرگش ، مصورالدوله ، نقاش مخصوص دربار قاجار بود که آثارش را در کاخ های گلستان و صاحبقرانیه نگه داری می کنند ... وی در سن 17 سالگی آموختن موسیقی را در مکتب ابوالحسن صبا آغاز کرد و در مدت شش سال تمام ردیف های موسیقی ایرانی را فرا گرفت . پیشرفت او در این زمینه چنان بود که توانست بارها در کنار استاد خود ابوالحسن صبا ، به روی صحنه رفته و آثاری را در رادیو اجرا کند ...


فرامرز پایوربه عنوان یکی از استادان صاحب سبک و موثر در موسیقی ایرانی ،مورد قبول و احترام تمامی صاحبنظران و موسیقیدانان ایران بوده است.


وی در چند سال اخیر به علت عارضه سکته مغزی در بستر بیماری افتاده و کمتر در انظار حاضر شده است،به همین علت در مراسم چهره های ماندگار که روز یکشنبه 22آبان ماه در سالن همایش های صدا و سیما برگزار می شود همسر ایشان حضور خواهند داشت.


گفتنی است در دوره های پیشین این مراسم در حوزه موسیقی تاکنون استادانی چون مجیدکیانی،زنده یادفریدون ناصری،حسن کسایی،جلیل شهناز،حسن ریاحی،فرهاد فخرالدینی و علی تجویدی به عنوان چهره های ماندگار برگزیده و معرفی شده اند.


 

چند خبر موسیقی

*سی تصنیف همراه با نت از حسین علیزاده منتشر شد. تصانیف منتخب حسین علیزاده با عنوان «بوسه های باران» منتشر شد.
در این کتاب سی تصنیف که از سال 1357 به بعد ساخته شده است، توسط علیزاده گرد آوری شده است. این تصانیف، از آثاری انتخاب شده که با تاثیر از شرایط اجتماعی و سیاسی خلق شده اند.
تصنیف های این کتاب را می توان به سه بخش تصنیف های انقلابی، نوین و سنتی که به شیوه دوران قاجار ساخته شده است، تقسیم کرد. تمام این تصانیف نت نویسی شده است.
از میان این تصانیف می توان به ژاله خون شد، اتحاد، خاموشی، آهوی وحشی، بی تو به سر نمی شود، دلشدگان، امید عشق، صبوح، پروانه شو، راز نو، غم با طبیبان و بوسه های باران اشاره کرد.
این کتاب به تازگی در پنج هزار نسخه و با قیمت 2500 تومان توسط انتشارات ماهور با بازار آمده است.

*همزمان با ادامه فیلمبرداری شهرآشوب، محمدرضا درویشی مشغول ساخت موسیقی این مجموعه تاریخی است. محمدرضا درویشی کار ساخت موسیقی این سریال را بر عهده داشته و همایون شجریان نیز همزمان مشغول اجرای تصانیف این مجموعه است.
وی در این مجموعه علاوه بر خواندن در تیتراژ پایانی، در طول سریال نیز به جای شخصیت یوسف اندکانی که یکی از پرسوناژهای فیلم است که دارای صدایی خوش بوده و از محضر استاد عبدالقاهر مراغه ای بهره می‌برد.
این تجربه را پیش از این شجریان پدر در فیلم دلشدگان  انجام داده بود

*محمدرضا شجریان همراه با حسین علیزاده کیهان کلهر و همایون شجریان پس از دو سال بار دیگر به لندن آمدند تا با اجرای آثاری از موسیقی سنتی ایرانی سفر هنری خود را به اروپا آغاز کنند. آنها در برنامه ای با عنوان "استادان موسیقی ایرانی"، یکشنبه شب ششم نوامبر در کلیسای سنت جان و سه شنبه شب در تالار ملکه الیزابت به اجرای برنامه پرداختند. این برنامه در دو قسمت برگزار شد که بخش نخست با تکنوازی تار حسین علیزاده در دستگاه چهارگاه آغاز شد و سپس با پیوستن بقیه اعضای گروه به او با اجرای قطعات سازی و آوازی در مایه های بیات کرد و دشتی و شور ادامه یافت که شامل تصنیفها و آوازهایی با اشعاری از مولانا و عطار و حافظ می شد. بخش نخست برنامه با تصنیفی پایان یافت که شعر آن را محمدرضا شفیعی کدکنی، سروده بود. در بخش دوم برنامه نیز قطعاتی در بیات ترک و افشاری نواخته و خوانده شد که اشعار آوازها و ترانه های این بخش هم از حافظ و سعدی و عطار بود اما این بخش نیز همچون بخش نخست با تصنیفی پایان یافت که روی سروده ای ازسهراب سپهری ساخته شده بود به گزارش شبکه خبری بی بی سی ، کنسرت استادان موسیقی ایرانی در لندن استقبال مخاطبان را همراه داشت. در تالار بزرگ کلیسای سنت جان حدود هفتصد نفر به تماشای هنرنمایی "استادان موسیقی ایرانی" نشستند که برای موسیقی سنتی ایرانی، آن هم در لندن رقم قابل توجهی است، هرچند شمار غیرایرانیان در میان جمعیت اندک بود و در میان ایرانیان نیز میانسالان اکثریت داشتند. استقبال جمعیت از این کنسرت به حدی بود که تشویق آنان در پایان برنامه اعضای ارکستر را واداشت تا روی صحنه بمانند و ترانه ای قدیمی منسوب به علی اکبر شیدا را با اجرایی بسیار زیبا در مایه افشاری به مخاطبان تقدیم کنند


 

پاسخ عملی به منع آواز خوانی زنان

استقبال گسترده هنرمندان و مخاطبان از ششمین جشنواره موسیقی بانوان در هفته های اخیر و اجرای چند کنسرت دیگر با حضور خوانندگان و شنوندگان زن در تهران واکنش های متضادی برانگیخت.

حضور خواننده زن در کنسرت های عمومی در 25 سال اخیر با دشواری های گوناگونی رو به رو بوده است. عوامل فرهنگی، فقهی و اخلاقی از سویی و تعدد مراکز سیاست گذاری فرهنگی، تفسیرهای متناقض متون و رقابت های جناحی از دیگر سو از موانع مهم تدوین و اعمال سیاستی یکدست در این زمینه به شمار می آیند.

منع آواز خوانی زنان در ملاء عام در متون فقه سنتی شیعه و در هنجارهای پذیرفته شده اخلاقی جامعه ایرانی پیشینه ای عمیق دارد. تا پیش از انقلاب مشروطه اغلب مراجع تقلید شیعه "موسیقی مّطَرِب" (طرب آور) را حرام می دانستند. در فرهنگ عام و خاص نیز واژه هایی چون مطرب، رقاص و آوازه خوان، حتی در مورد مردان، بار منفی داشت.

گرچه تفسیر پذیری اصطلاح "موسیقی مّطَرِب"، به ویژه در 25 سال اخیر، راه را برای مجاز برشمردن انواعی از موسیقی باز کرده است، اما درباره ممنوعیت آواز یا تصنیف خوانی زنان در ملاء عام تا همین اواخر هیچ اختلاف مهمی در متون فقهی شیعه و هیچ تناقض جدی در سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی دیده نمی شد.

آواز خوانی مردان در مراسم مذهبی چون تعزیه و نوحه خوانی مجاز بود اما منع شنیده شدن صدای زنان در ملاء عام چندان قوی بود که حتی در تعزیه مردان نقش زنان را بازی می کردند. گزارش هایی در باره نوحه خوانی زنان در عزاداری های زنانه دوره قاجار در دست است. زنان در مراسمی چون "مولودی" برای شنوندگان زن می خواندند. اما این گونه مراسم در اندرونی ها برگزار می شد و مردان بالاتر از 7 سال حق شرکت در آن ها را نداشتند.

با این همه به شهادت متون ادبی کلاسیک و مینیاتورهایی که این متون را مصور کرده اند، زنان در دربارها و برخی محافل قدرت می نواختند، می رقصیدند و می خواندند. رقاصان و نوازندگان آن روزگار که به تحقیر "عمله طرب" خوانده می شدند هنرمندان حرفه ای بودند اما در متون کلاسیک ادبی به ندرت از زنان اشراف نیز یاد شده است که برای مردان خود ساز می زدند، پای می کوبیدند و آواز می خواندند.

در برخی ایلات و عشایر و در برخی روستاها نیز زنان پا به پای مردان در مراسم فولکلوریک می خواندند و می رقصیدند اما در عرف و در فقه سنتی شیعه و نیز در هنجارهای پذیرفته شده اخلاقی غالب، زنان مجاز نبودند تا صدای خود را به گوش مردان نامحرم برسانند. حتی در سماع عارفان، که خود را از احکام شرع رها می دیدند، رقص و آواز زنان ممنوع بود.

با انقلاب مشروطه ستاره هایی چون قمر از دوره های مولودی خوانی خانگی زنانه به تصنیف خوانی در کنسرت های عمومی راه یافتند. به دوران پهلوی اول خوانندگان زن، به رغم مخالفت شدید متعصبان، در کنسرت های عمومی حضور یافتند. رادیو فرصتی انقلابی برای نوازندگان و خوانندگان زن فراهم آورد تا هنر خود را، گرچه گاه با نام مستعار، به جامعه عرضه کنند.

دوران پهلوی دوم دوران طلایی حضور زنان در موسیقی بود. خوانندگان، نوازندگان و ترانه سازان زن بزرگی در ژانرهای گوناگون موسیقی، از سنتی و ارکستره ایرانی و ارکستره غربی تا جاز و پاپ و موسیقی بازاری، پدید آمدند.

پس از انقلاب اسلامی هنرستان و آموزشگاه های موسیقی تعطیل شدند. اما برخورد سنتی چندان نپایید و ضرورت ها به موجی از اصلاحات دامن زد. رادیو و تلویزیون دولتی بدون موسیقی تصور ناپذیر بود. تولید و نمایش فیلم های سینمایی و مستند بدون موسیقی متن ممکن نبود. برداشت های تازه ای مطرح شد. موسیقی سنتی که با لقب "عرفانی" تطهیر شده بود، مورد حمایت وزارت ارشاد اسلامی قرار گرفت. رقص با تغییر نام به "حرکات موزون" مجاز و "هنرستان موسیقی" با نام "مرکز سرودها و آهنگ های انقلابی" بازگشایی شد. تولید، توزیع و پخش انواعی از موسیقی مجاز شناخته شد اما تک خوانی زنان همچنان از محرمات پر قدرت بود.

داستان نویسان، شاعران، آهنگسازان، نقاشان و مجسمه سازان در زمانه ممنوعیت می توانند در خلوت خود خلاقیت های هنری خود را به امید ارایه آثارشان در آینده ادامه و ارتقاء دهند. صدای خوش با بالاتر رفتن سن ضعیف تر شده و قدرت و گیرایی خود را از دست می دهد. نزدیک به دو دهه ممنوعیت حضور خوانندگان زن در کنسرت های عمومی و ممنوعیت تولید و پخش نوارهای موسیقی با تک خوانی زنان به مرگ تدریجی صدای خوش زنانی منجر شد که آوایشان در محافل بسته خانوادگی یا در دوره های دوستانه و کلاس های خصوصی زندانی شده بود.

اما ضرورت های زورآور زمانه، اقبال و نیاز بازار، مقاومت روزافزون زنان هنرمند و عواملی چون رقابت با خوانندگان ایرانی خارج از کشور سرانجام تغییر سیاست ها را ناگزیر کرد. در اواخر دور دوم ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی جمع خوانی زنان مجاز شد و گروه کر زنان در برخی از آثار به عنوان پس زمینه با ارکستر همراهی کرد.

بنیادگرایان با نوشتن مقالات تحریک کننده و بهره گیری از تریبون های عمومی به مقابله با صدای زنان برخاستند اما اجرای کنسرت های زنان برای زنان در خانه ها رواج و به تدریج به تالارهای عمومی راه یافت. چند کنسرت موسیقی با خوانندگی هنرمندانی چون پریسا، سیما بینا و پری زنگنه با اقبال گسترده رو به رو شد. شنوندگان این کنسرت ها جملگی زن بودند.

پس از دوم خرداد خوانندگانی چون پریسا و سیما بینا امکان یافتند که در خارج از کشور کنسرت هایی برگزار و نوارهایی تولید کنند. آشکار بود که این نوارها در داخل کشور نیز تکثیر و توزیع خواهد شد. در گام بعدی خوانندگان زن اجازه یافتند که در تالارهای بزرگ، فقط برای شنوندگان زن، کنسرت هایی اجرا کنند. با این همه تا تدوین و اعمال سیاستی یک دست در این زمینه راه پر سنگلاخی در پیش بود.

بر اساس قوانین ایران سیاست گذاری های فرهنگی کشور بر عهده وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است. اما سیاست های این وزارت خانه متناسب با ترکیب دولت، روش و قدرت وزیر ارشاد و معاونان او و حد فشار جناح های مخالف در نوسان است.

وزارت ارشاد اسلامی در سیاست گذاری های فرهنگی خود با دخالت مدام و موثر چند نهاد قدرتمند فرهنگی و سیاسی دیگر نیز رو به رو است. "سازمان تبلیغات اسلامی" با مدیریت محافظه کاران سنت گرا و "حوزه اندیشه و هنر اسلامی" از رقبای قدرتمند این وزارت خانه به شمار می آیند.

این دو نهاد و نهادهای مشابه دیگر با هدف "پاسداری از ارزش های اسلامی" و با تکیه بر تفسیرهای متفاوت خود سیاست های رسمی وزارت ارشاد را به چالش می طلبند. چالش هایی از این دست گاه از محدوده جدل های نظری فراتر رفته و به حوزه عمل گسترش می یابد. در چالش های حاد گاه درگیری های خشنی چون حمله به سالن های نمایش فیلم و تالارهای کنسرت نیز رخ می دهد. با عقب نشینی وزارت ارشاد، هنرمندان با توقیف شدن آثار خود بهای این گونه درگیری ها را می پردازند.

علاوه بر این روحانیون صاحب مقام در تهران و شهرستان ها نیز سیاست های فرهنگی خود را، بی توجه به سیاست های عمومی دولت، در حوزه های نفوذی خود اجرا می کنند.

روحانیون بر خلاف فن سالاران و دیوان سالاران دوران شاه بر اهمیت فرهنگ وقوف داشته و دخالت مدام در عرصه فرهنگ را از مهم ترین وظایف خود می دانند. از این منظر موسیقی امری فرهنگی و شنیده شدن صدای زن در ملاء عام امری مذهبی و اخلاقی تلقی می شود. عرصه های فرهنگ و اخلاق از دلمشغولی های اصلی روحانیون به شمار می آید.

اما متون و منابع فقهی درباره موسیقی و خوانندگی زنان در ملاء عام تفسیر پذیر هستند. تضاد تفسیرهای سنت گرایانه و اصلاح گرایانه در دو دهه گذشته در ایران در همه زمینه ها و از جمله در زمینه فرهنگ و هنر تشدید شده است. ضرورت های زمانه و نیاز عمیق مردم به موسیقی، جدال تفسیرهای گوناگون را پر رنگ تر کرده است. سیاست گذاران فرهنگی در وزارت ارشاد و مراجع با نفوذ در نهادهای گوناگون و در حوزه های علمیه به دلیل هواداری از تفسیر متفاوت نتوانسته اند سیاستی یکدست و پذیرفته شده در زمینه موسیقی و خوانندگی زنان در ملاء عام تدوین کنند.

اما این بار نیز انقلاب ارتباطات به یاری هنر آمده. زنان محکوم اند که فقط برای زنان بخوانند اما تکنولوژی امکان می دهد که اجراهای زنان ثکثیر و در اختیار همگان، از جمله مردان، گذاشته شود. در حالی که بحث های فقهی در باره انواع موسیقی حلال و حرام ادامه دارد، در حالی که تفسیرهای متفاوت در باره صدای زنان به جدال خود ادامه می دهند تکنولوژی ضبط، تکثیر و توزیع نوارهای موسیقی را چندان آسان و کم هزینه کرده است که مساله ای بحث انگیز و پر تنش با پاسخی ساده حل شده است.

 این مطلب هم از همای عزیز بود . ازش ممنونم.

نصرت فاتح علی خان

"صدای او، تار زرین گلیم خوش آب و رنگ این موسیقی مرموز - یعنی قوالی - است." جمله ای که در تاریخ 19 مه 2001 در مجله بیلبورد منتشر شد.

نصرت فاتح علی خان، به گفته بسیاری از صاحب نظران سفیر کبیر موسیقی قوالی - یک موسیقی سنتی که پیشینه ای بیش از 700 سال در پاکستان دارد - میباشد. این خواننده افسانه ای در 13 اکتبر 1948 در لیال پور (فیصل آباد فعلی) پاکستان متولد شد. او یکی از بزرگترین قوالها (خوانندگان صوفی) بود که تا کنون به دنیا آمده اند. خان، با تسلط فراوانی به اجرای قوالی میپرداخت، اما برای رسیدن به سبکی یگانه که مورد توجه پیروان تمام مذاهب قرار بگیرد، قوالی را با فرمهای دیگر موسیقی درآمیخت که شیوه "خیال" یک موسیقی کلاسیک سنتی پاکستانی، یکی از آنها است. به قسمتی از یکی از کارهای اخیر و زیبای او گوش کنید (مست و قلندر) : audio fileMassive Attack

نصرت فاتح علی خان در خانواده ای از قوالان متولد شد که شش قرن به اجرای این موسیقی اشتغال داشتند. نصرت فرزند استاد فاتح علی خان و برادرزاده استاد مبارک علی خان بود که هر دو در طی پنج دهه گذشته به عنوان اساتید برتر قوالی شناخته شده بودند. به خصوص استاد فاتح علی خان پدر، که موسیقی شناس، خواننده و نوازنده بود. او در سال 1964 درگذشت و نصرت که در آن زمان مشغول تحصیل بود توسط اعضای خانواده مجبور شد که جای پدر را درگروه اشغال کند. او با راهنماییهای پدرانه عمویش، به سرپرستی گروه رسید که آنرا نصرت فاتح علی خان، مجاهد علی خان و گروه نامیدند. گوش کنید : audio fileAllah is great and glorious

Nusrat Fateh Ali Khan
Nusrat Fateh Ali Khan
در زمانی کوتاه، خان موفق شد تا از تمام گروههای برجسته قوالی پیشی بگیرد و در سراسر کشور به محبوبیت رسید. شهرت او به حدی رسید که در چندین مناسبت مهم برای اجرای برنامه توسط مشاهیر هند دعوت شد. شهرت جهانی او به دلیل یکی از این برنامه ها بود، عمران خان ورزشکار محبوب و بسیار مشهور پاکستان در رشته کریکت، از او دعوت کرد تا در یک مراسم رسمی برای تمام ورزشکاران تیم کریکت و تعدادی از شخصیتهای مشهور جهانی برنامه اجرا کند. این برنامه به دوستی عمیقی بین آنها منجر شد و حمایتهای او در کنار صدای پراحساس و آتشین خان، منجر به امضای قراردادها و اجرای برنامه ها در مناسبتهای مهم و جهانی شد. گوش کنید : audio fileAli in my soul

در طی سالهای 70 و 80 او به آن مرحله از خبرگی در کار اجرا رسیده بود که کارش را بی نظیر و بی رقیب کند. موسیقی نصرت تا حد زیادی با بالیوود (Bollywood) شهر سینمایی هند و صنعت فیلمسازی پاکستان عجین شده بود و او مشغول اجرای برنامه در تورهای دور دنیا و ساخت موسیقی متن فیلم های هندی بود. موسیقی دانهای بالی وود او را می پرستیدند و آثار او برای فیلمها در زمره پرفروش ترین ترانه های هند و پاکستان بودند.

خان در طول زندگی خود توانست قوالی را به عنوان یک هنر جهانی مطرح کند و آثار او در هر کجا و هر مناسبتی که اجرا میشدند، شنوندگان خود را به اوج سرمستی میرساندند. با وجود این عده ای از نوآوریهای او در قوالی انتقاد کرده اند. اما او دلیل اینکار را چنین عنوان کرده است که رسوم قدیمی، چیزی بیجان و مرده نیستند و موجود زنده مدام در حال تکامل است. این موسیقی سنتی نیز هنری زنده است و باید این زندگی را به جهان نشان داد. "این وظیفه موسیقی دانان است که موسیقی را مناسب مردم زمان خود بسازند.". Nusrat Fateh Ali Khan

چالشهای یک موسیقی

موسیقی ایران از دیرباز متاثر از فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی و همواره به فراخور شرایط زمانی در حال تغییر و تحول بوده است. این موضوع به گونه ای موجب شده است که بیان عواطف و احساسات مردم به عنوان یکی از اهداف موسیقی تلقی شود. هدفی که اکثر موسیقیدانان و آهنگسازان در تلاشند تا با بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و تطبیق آن با فعالیتهای هنری خود به آن نایل آیند.

با نظری سطحی به تاریخ موسیقی ایران میتوان این مطلب را به خوبی روشن نمود، اینکه همیشه هنرمندان مشهور و محبوب کسانی بودند و هستند که همگام با مردم در بستر جامعه حرکت میکردند و خود را جدای از محیط اجتماعی که در آن زندگی میکردند نمیدانستند. هنرمندانی چون عارف قزوینی، شیدا، امیرجاهد و در عصر ما هنرمندانی چون محمد رضا شجریان.

حال برای اینکه موسیقی بتواند هر چه بهتر و موثرتر به اهداف خود برسد نیاز به عواملی برای نیل به این امر دارد که مهمترین آنها عبارتند از آهنگساز نوازنده یا خواننده و ساز. هر کدام از اینها نیز به نوبه خود نیاز به شرایط و بستری برای رشد و تکامل دارند. وجود آهنگسازی خلاق و متخصص احتیاج به یک سیستم آموزشی اصولی و پایه ای و بستر فرهنگی مساعد دارد. سیستمی که با لحاظ معیارهای درست و برنامه ریزی شده بتواند آهنگسازانی آگاه به مسایل اجتماعی و در عین حال با تخصص تربیت کند. بعلاوه اجرای خوب یک آهنگ در گرو نوازندگانی ماهر و متبحر است، که آن هم یک روش آموزشی صحیح را می طلبد. عامل سوم که کامل کننده دو عامل قبل هست ساز است که صرفا وسیله ای است برای اجرای صحیح موسیقی. ساز نیز می بایست علاوه بر قابلیت اجرای صحیح موسیقی دارای ساختاری اصولی و در حد امکان بدون نقص باشد. به عبارت دیگر ساز باید در خدمت نوازنده باشد نه نوازنده در خدمت ساز!

البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که یک سیاستگذاری درست و منطقی است که میتواند این عوامل را در جهت پیشرفت موسیقی با یکدیگر همسو کند. با مقدمه ای که ذکرشد به وضعیت کنونی موسیقی برمیگردیم . موسیقی در ایران بعد از انقلاب به دلیل شرایط حاکم، یعنی شرایطی که در آن به موسیقی دیگر به دید فنی و تخصصی نگاه نمیشود، متولیان واقعی خود را تا امروز به مرور از دست داده است و اغلب سیاستگذاران و اساتید گذشته موسیقی هر کدام بعضا بنا به دلایل سیاسی، فرهنگی و... یا خانه نشین شده اند یا از آنها استفاده ای نه در جایگاه و منزلت واقعی هنری آنها میشود.

اینها موجب شده موسیقی ما در عمل دچار نوعی بلا تکلیفی و بی هویتی شود و نیز آنان را که دم از اصالت و حفظ سنتهای موسیقی می زنند و بعضا در راس کار نیز قرار دارند، به نوعی بتوان آگاهانه یا نا آگاهانه عامل این سردرگمی دانست. تا آنجا که دیگران نیز تقریبا متوجه این نابسامانی در موسیقی شده اند. یعنی آثاری که چه به صورت اجرای زنده و کنسرت و چه به صورت انتشار نوار و آلبوم در خارج و داخل کشور به نام موسیقی اصیل ایرانی (سنتی !؟) پخش می شود، مبین این شرایط ناهمگون و تفسیر به رای شده موسیقی ایرانی است.

به عبارت دیگر هر شخصی برای اجرای موسیقی خود ادعای حفظ اصالت را دارد. حال این پرسش مطرح است که مگر چند نوع اصالت در موسیقی وجود دارد و اسلاف هنری ما چند نوع موسیقی برای ما به یادگار گذاشته اند؟ مثلا برخی برای حفظ اصالت در موسیقی صرفا اجرای ردیف را صرفنظر از هر گونه دخل و تصرف مجاز میشمارند (ردیفی که به چند گونه مختلف روایت شده و نسخه اصلی آن معلوم نیست در دست چه کسی است).

cool edit

برخی به عرفان رو آورده و آن را عامل خلوص و اصالت در موسیقی می دانند، حال کدام عرفان ؟ عرفان اسلامی یا غیر اسلامی و اینکه در کدامیک از متون معتبر موسیقی یا عرفانی اینقدر تاکید شده که عرفا باید موسیقیدان هم باشند و بالعکس؟ عده ای هم بنا به یکسری ادله شخصی بداهه نوازی را اصل قرار داده اند که بحث جایگاه بداهه نوازی در موسیقی ایران در مقالات آتی تفصیلا بیان خواهد شد. بعضی هم نوعی از موسیقی را تجویز می کنند که دارای پشتوانه ای ایدئولوژیکی باشد. در اینجا این سؤال مطرح می شود که برای بیان یک ایدئولوژی و جهان بینی گفتار و نوشتار مؤثرتر است یا موسیقی؟ و اینکه اصولا کدامیک از فلاسفه یا متفکران ترجیح می دهند عقاید خود را در قالب موسیقی عرضه کنند؟ در این شرایط عده ای هم به دنبال کشف آلات و ادوات متنوع و رنگارنگ برای اجرای موسیقی (اما ظاهرا بیشتر نمایش!) هستند، بدون توجه به اصول و معیارهای سازگری و سازشناسی.

حال در این وضعیت آیا می توان انتظار داشت که موسیقی ما با این آشفتگی عاقبت خوشی داشته باشد که بتواند به گونه ای آبرومندانه با دنیای کنونی که به تمام علوم و هنرها به دید تخصصی نگاه می شود، تعامل برقرار کند. این مقاله مقدمه ای است بر سلسله مقالات آینده که بیشتر به ارائه پیشنهاد و راهکار و نه صرف انتقاد در جهت همگون کردن ابزارها و عوامل سازنده موسیقی با اهداف و سیاستگذاریهای آن خواهد پرداخت.

ازعلاقه مندان و دلسوزان موسیقی ایران زمین صمیمانه دعوت میشود تا نظرات خود را در خلال مباحث آتی ارائه کنند. به امید آینده ای روشن برای موسیقی این آب و خاک.