در سالیان اخیر در عرصه فرهنگ و هنر ایران مواردی به وقوع پیوست که نگرانی بسیاری به وجود آورده و این روند در یک سال اخیر به شکل محسوسی تشدید شد . حضور مسئولان غیر فرهنگی و بعضا ضد فرهنگی در دولت از عواملی است که به مشکلات جامعه دامن می زند . ممیزی های ویرانگر در عرصه کتاب و سینما- خود سانسوری مطبوعات وفشار روزافزون بر اهالی موسیقی همه و همه از سیاست های غلط متولیان فرهنگی کشور سرچشمه می گیرد .
موسیقی ایران با تاریخی هزاران ساله در تاریک ترین دوران عمر خود به سر می برد و اساتید برجسته آن که عرصه را برای ارائه آثار خود مناسب نمی بینند یا ترک وطن می کنند و درکشورهای دیگر به فعالیت خود ادامه می دهند یا گوشه نشینی را انتخاب ودر سکوت و تنهایی خود روزگار می گذرانند. چه تلخ که گاهی خبری منتشر می شود و به یاد هنرمندی بزرگ می افتیم که دیگر در میان ما نیست . ای کاش بیش از این از یاحقی می گفتیم و پیش از این به سراغش می رفتیم تا امروز در سوگ هنرمندی نباشیم که گوشه نشین بود و مهجور .
هنگامی که مسئولانی در حوزه فرهنگ و هنر کشورمان حضور دارند که نه از فرهنگ خبری دارند و نه از هنر نشانی و به چپ چپ و براست راست را به واسطه سابقه کاری شان بیش از هفت نت موسیقی می شناسند و تکرار کرده اند برای آشفته بازار موسیقی کشورمان چه آرزو می نوان کرد ؟
به لطف حضور این دوستان در جهان افرادی هسنتد که مولوی را شاعر ترکیه می دانند و بسیاری از موسیقی دانان و دانشمندان کشورمان را عرب معرفی می کنند .
آثار تاریخی کشورمان را با دست خود به نابودی می کشانیم و برای از بین بردن تاریخ هزاران ساله کشورمان به سد و راه آهن و آسمان خراش و... متوسل می شویم . چه برسر ایران می آید ؟ چه بر سر میراث باربد و نکیسا می آوریم ؟ کورش تو بیدار باش زیرا که ما همه در خوابیم .