تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

با ستاره ها اثری جدید از همایون شجریان

 

اثر جدید همایون شجریان با عنوان با ستاره ها از امروز 26 مهر ماه در ایران انشار یافت . این اثر حاصل همکاری دوباره ی این خواننده ی جوان با محمد جواد ضرابیان است .خوشبختانه با شنیدن چند تصتیف از این اثر جدید  می توان به پختگی و صلابت خوانندگی همایون ایمان آورد وامیدوارم این خواننده ی خوش آتیه ی موسیقی ایرانی از محدود کردن خویش به تصنیف خوانی پرهیزکنند . هنر ناب یک خواننده در آواز پدیدار می شود.از همایون که در محضر استاد شجریان پرورش یافته انتظار می رود که از هنر آواز خواندنش بیش از هنر تصنیف خوانی اش بهره برد .

 

 

پرداختن به تصنیف خوانی برای هنرمند جوانی چون همایون که قطعا آموخته های فراوانی را از استاد آواز ایران به یادگار دارد چندان خوشایند نیست . همایون شجریان چه بخواهد و چه نخواهد سایه پدرش را بالای سر خویش احساس می کند و این حضور نام پدر در کنار پسر در اذهان عمومی هم برای هنرمند جوان مفید و هم مضر است . مفید از آن نظر که اقبال عمومی از کارهای همایون تضمین شده است و بسیاری به خاطر نام پدر نا خود آگاه به سوی پسر کشیده می شوند و مضر از اینکه شاید بیشتر در معرض انتقادات بعضا ناروا قرار گیرد .

 

صدای زیبا و دلنشین همایون شجریان و هنر والای پدرش در پرورش این صدا همه و همه نوید آینده ای روشن برای این هنرمند جوان  را می دهد.

 

دوست داشتم تا چند تصنیف از کار جدید همایون را در وبلاگ قرار دهم ولی برای رعایت حقوق ایشان منصرف شدم و امیدوارم دیگر دوستان وبلاگ نویس هم از این کار خودداری کنند . به هر حال به هنر و هنرمند در کشور ما به حد کافی جفا می شود . قرار نیست که ما هم به این آتش شعله ور هیزم بیاندازیم . بین آهنگ های جدید همایون که شنیده ام از شب جدایی بیشتر لذت بردم . شعر این کار را برای شما می نویسم . امیدوارم بعد از شنیدن با من هم نظر باشید .

 

تنبور  مست برای همایون شجریان هنرمند جوان آرزوی سلامت و موفقیت روز افزون دارد .

 

ای شب جدایی

که چون روزم سیاهی ، ای شب

کن شتابی آخر

ز جان من چه خواهی ، ای شب ؟

نشان زلف دلبری

ز بخت من سیه تری

بلا و غم سراسری

تیره همچون آهی ، ای شب

کنی به هجر یار من

حدیث روزگار من

بری ز کف قرار من

جانم از غم ، کاهی ای شب

تا که از آن گل دور افتادم

خنده و شادی رفت از یادم ، سیه شد روزم

بی مه رویش ، دمی نیاسودم

به سیل اشکم ، گواهی ای شب

 

او شب چون گل نهد زمستی بربالین سر

من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر

 

خون دل از بس خوردم بی او

محنت و خواری از بس دیدم بی او

مردم بی او

بی رخ آن گل ، دلم به جان آمد

دگر از جانم چه خواهی ای شب

 

*** 

عکس را از سایت دل آواز با امانت گرفته ام .

لا فتی الا علی لا سیف الا ذولفقار

تنبور مست فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت امیر (ع) بزرگ مرد راه حق و حقیقت را به تمام رهروان کویش تسلیت عرض می کند .

***

به بهانه ۲۰ مهر ماه روز بزرکداشت حافظ

روز ۲۰مهر ماه روز بزرگداشت حافظ نامگذاری شده است . شاعر بزرگ غزل سرای ایران که شهرت جهانی اش  برای هر ایرانی افتخار آمیز است . بی شک زبان و ادب فارسی در بسیاری از ارکانش مدیون شاعران بزرگ خود در طول تاریخ بوده است که یکی از برجسته ترین آنها لسان الغیب حافظ است .

تنبور مست در این نوشتار به بررسی زندگی این شاعر گرانمایه پرداخته است .

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.
با وجود شهرت والای این شاعر گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.
اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آورد وبرای آموختن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.
خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.
او هنوز دهه دوم زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.
دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.
دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.
حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.
پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه ی بواسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

حافظیه

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.
سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت  منصرف شد.

***

عکس فوق از آثار هنرمند گرامی جناب آقای محمد حسین زاهدیان فرد می باشد .

جهانی شدن گریزی از تنهایی ( بخش پایانی )

خلاقیت و نو آوری را میتوان به وضوح در آثا حسین علیزاده مشاهده کرد . وی یکی از برجسته ترین موسیقی دان های ایران است که نگاهی جهانی به مقوله هنر موسیقی دارد . آنچه در ادامه می آید مصاحبه ای است که آقای بهرنگ تنکابنی در شهریور ماه سال 1382 هم زمان با برپایی کنسرت موسیقی استاد علیزاده وژیوان گاسپاریان  با ایشان به عمل آوردند و در شماره صفر نشریه انجمن موسیقیدانان نیاوران منتشر شد . از آنجا که شاید بسیاری از دوستان این مصاحبه را مطا لعه نکرده اند و از طرفی در این گفت و گو مباحثی کلی در مورد جهانی شدن و موسیقی جهانی مطرح شده که شاید مشمول مرور زمان وا قع نشده باشند به مطاله ی دوباره آن می پرداریم.

***

برخورد ایرانی با هنر جهانی چگونه برخوردی است؟

 

این مسئله که هم اکنون هنر جهانی به یک علامت سوال بزرگ برای ایرانیان در آمده یک علت اصلی دارد آن هم این است که تعبیر درستی از این عبارت وجود ندارد . همان طور که گفته شد وقتی واژه جهانی عنوان می شود ایران از این جهان حذف می شود . اگر جهانی فکر شود هیچ چیزی در ایران  از فرهنگ سنن و آثار تاریخی ایران متعلق ایران نیست همان طور که آثار تاریخی یونان هم متعلق به یونان نیست . این مرز بندی های سیاسی و جغرافیایی هر چند وقت یک بار تغییر می کند . اما دست آورد هایی که مربوط به انسان است ثروت و میراث فرهنگی همه مردم دنیا است و یک میراث جهانی محسوب می شود .

 

و جایگاه موسیقی ایرانی در فرهنگ جهانی ...

 

موسیقی ایرانی موسیقی است مثل همه ی نمونه های موسیقی در دنیا با این ویژگی که از ریشه تاریخی قوی برخوردار است . برای اینکه به تفکر جهانی در موسیقی ایرانی برسیم باید آگاهی خود را با این ثروت غنی بالا ببریم . چرا که هر گوش عادی وقتی که موسیقی از یک فرهنگ ناشناخته را بشنود در برخورد اول آنرا فاقد معنی میپندارد همانند شخصی که بدون آگاهی و پیش زمینه یک تابلوی نقاشی را تماشا کند . در این موقعیت این تابلو با دیوار هیچ  تفاوتی ندارد ! دلیل آنکه موسیقی ایران در موسیقی جهانی جایگاه پیدا نکرده به خود ما ایرانی ها باز میگردد . ما موسیقی ایرانی را از دید هنر جهانی پنهان می کنیم . چرا که آگاهی ما نسبت به این ثروت غنی  جهانی کم و نا چیز است .

 

 تجربه های سال های اخیر در ایران وموقعیت موسیقی در چند دهه اخیر این شانس را برای موسیقی ایرانی به وجود آورد که در صحنه های دنیا ارائه شود و هنرمند و سرزمین ایران با دنیای خارج از ایران و مخاطب غیر ایرانی آشنایی پیدا کند و با تفکر و برخورد جدیدی از سوی مخاطب مواجه شود .

 

 شنونده غیر ایرانی موسیقی ایرانی را به مثابه یک موسیقی ناب می داند . این مسئله باعث ایجاد ارتباط بین هنرمند ایرانی و مخاطب غیر ایرانی با زبانی مشترک به نام موسیقی می گردد . حضور موسیقی ایران در جهان طی چند دهه اخیر بحث هایی را که در خصوص عدم توانایی عرضه جهانی موسیقی ایران به جهان صورت می گرفت دگرگون و نقض کرد و ثابت شد که راه جهانی شدن فقط عرضه ی موسیقی ایرانی در شکل یک ارکستر غربی مثل ارکستر سمفونیک نیست . بلکه حتی حاج قربان با دوتار خودش خیلی بهتر ارتباط برقرار می کند .

 

در چند دهه اخیر شاهد پیدایش نوعی از موسیقی با نام موسیقی تلفیقی بودیم . به نظر شما موسیقی تلفیقی راهی است برای جهانی شدن یا گریزی است برای رسیدن به یک هنر جهانی؟

 

انسان همیشه از تنهایی وحشت دارد . انسان موجودی است اجتماعی در حالی که باورهای نوین و تکنولوژی انسان ها را به سوی تنهایی سوق داده است . این تنهایی انسان را به سوی پیدا کردن راهکاری جدید برای زندگی اجتماعی سوق می دهد .

 

در این میان موسیقی نقش مهمی ایفا می کند . تفکر موسیقی تلفیقی حرکت بسیار زیبایی است برای پوشش این تنهایی ها که در ایران هم راه افتاده است . . ما هم اکنون شاهد موسیقی مناطق ایران در انواع موسیقی که در ایران ساخته می شود هستیم . این حضور چند موسیقی مختلف در کنار هم دو هنرمند دور از هم را از تنهایی بیرون می آورد و ذهن هر دو غنی تر می شود . ارتباط بین مردم دنیا به شکل سمبولیک در قالب موسیقی اتفاق می افتد . چرا که موسیقی تنها زبان مشترک بین انسان هااست .

 

اولین استفاده از موسیقی تلفیقی در موسیقی فیلم اتفاق افتاد و تبدیل به یک جریان شد . آهنگسازان بزرگ برای بدست آوردن یک رنگ جدید در موسیقی به دنبال ابزاری از فرهنگ های ناشناخته دنیا رفتند . مثل پیتر گابریل که از دودوک ارمنی برای رسیدن به یک رنگ صدایی جدید استفاده کرد . اما اتفاقاتی که در ایران افتاد با برخوردی  سطحی آغاز شد . در برخورد سطحی بوی تقلید به مشام می رسد .

 

اصلا عنوانی به نام(( مویسقی تلفیقی )) عنوانی سطحی و بدون روح برای این مقوله زیباست . موسیقی تلفیقی در ایران همان سوغات غربی است که ما از آن به همان شکل غربی استفاده می کنیم . تلفیق در موسیقی احتیاج به کسب آگاهی کامل از دو فرهنگ متفاوت و تسلط به موسیقی جهان دارد تا به محصولی مطلوب و جهانی تبدیل شود . در غیر این صورت یک اتفاق سطحی می افتد که حتی نمی توان آنرا هنر نامید . به هر حال قرار دادن فرهنگ ها و آوا های مختلف در کنار هم می تواند یک موسیقی جهانی بسازد .

 

*** تنبور مست عکس های استاد علیزاده را از سایت هرمس به امانت گرفته است .

جهانی شدن گریزی از تنهایی ( بخش نخست )

خلاقیت و نو آوری را میتوان به وضوح در آثا حسین علیزاده مشاهده کرد . وی یکی از برجسته ترین موسیقی دان های ایران است که نگاهی جهانی به مقوله هنر موسیقی دارد . آنچه در ادامه می آید مصاحبه ای است که آقای بهرنگ تنکابنی در شهریور ماه سال 1382 هم زمان با برپایی کنسرت موسیقی استاد علیزاده وژیوان گاسپاریان  با ایشان به عمل آوردند و در شماره صفر نشریه انجمن موسیقیدانان نیاوران منتشر شد . از آنجا که شاید بسیاری از دوستان این مصاحبه را مطا لعه نکرده اند و از طرفی در این گفت و گو مباحثی کلی در مورد جهانی شدن و موسیقی جهانی مطرح شده که شاید مشمول مرور زمان وا قع نشده باشند به مطاله ی دوباره آن می پرداریم.

به علت طولانی بودن مطلب تنبور مست در دو بخش  به انتشار آن میپردازد .

***

تعبیر شما از جهانی شدن چیست؟

 تعبیری از این مسئله وجود دارد که متاسفانه در مراکز آکادمیک ما فرصت بحث پیرامون آن وجود ندارد . تعاریفی که در ایران از زندگی جهانی ارائه می شود تعبیر جهانی است که ایران در آن جای ندارد .این تعبیر به خصوص در جوامع روشنفکری ما بیشتر شنیده می شود . مردم دنیا را به اندازه محل زندگی خود بزرگ یا کوچک می بینند یعنی به محیطی که در آن زندگی می کنند تعلق معنوی دارند و آنرا از زندگی جهانی حذف نمی کنند . به همین خاطر از زندگی جهانی تصور خاصی ندارند . انسلن وقتی به زندگی جهانی دست پیدا می کند که همه ی دنیا را بدون هیچ کم و کاستی محل زندگی خود بداند .

 هنر جهانی چه تعریفی دارد و جایگاه آن در زندگی جهانی کجاست؟

 جهانی بودن در هنر در واقع ارتباط هنری مردم جهان با هم است که در آن استثنایی بین مردم و ملیت ها وجود ندارد . به این معنی که روی کره زمین خطی کشیده نشود و تنها بخشی از آن که از لحاظ تکنولوژی قدرت یا ثروت دارای برتری باشد جهان نامیده شود . دقیقا این تعریفی است که در مسائل سیاسی نیز به مردم دنیا تحمیل می شود و به شکل یک قانون نا نوشته در آمده که اگر فردی در اروپا یا آمریکا متولد شود فرهنگ و هنر وی به عنوان هنر جهان شناخته می شود و بالطبع سهمی برای دیگر مردم جهان باقی نمی ماند . مفهوم جهانی بودن در ایران خیلی گمراه و منحرف شده . در حالی که در دنیا حتی در دنیای شرق این تصور وجود ندارد که فرهنگ و هنر آنها جزئی از هنر جهانی محسوب نمی شود . این مسئله هنگامی رخ می دهد  این مسا له هنگامی رخ می دهد که جهانی بودن از سرزمین دیگر به ما دیکته شود . که در ایران و به طور کلی در کشور های جهان سوم از عدم ارتباط با دنیا نشا ت می گیرد .

 وقتی مردم این کشور ها در کشور های غربی تحصیل یا کار می کنند سوغات هایی را به کشورشان می آورند با نام فرهنگ آن جهان و تلاش دارند تا آموخته های آن جهان را در کشور خود تبلیغ کنند . این ارمغان جهانی شدن خود زنگ خطری است تا تفکری به نام عقب افتادگی را در ذهنیت مردم کشور های جهان سوم شکل دهد که نمونه ی آنرا در ایران میبینیم . انقلاب صنعتی در جوامع مترقی غرب که نقطه مقابل تحولات در کشور هایی مانند ایران است انگیزه ی سفر و مهاجرت را در مردم این کشور ها به وجود می آورد . هنگامی که مهاجرین زندگی متفاوت را در غرب میبینند با حس وطن پرستی قوی که در آنها وجود دارد سعی در تقلید و اجرای آن شیوه در سرزمین مادری خود دارند .

این حرکت  درعین  حالی که فکر و هدف متعالی و بزرگی در خود دارد منجر به بروز اشتباهات بزرگی میشود . موقعیت فرهنگی هر کشور خاص خود آن سرزمین است و نمی توان آنرا بدون زمینه های قبلی با فرهنگی غریبه پیوند داد . اگر این اتفاق بیافتد حاصل این پیوند فرهنگی بلاتکلیف و بی هویت می شود .

 یعنی برای رسیدن به فرهنگ جهانی باید به استاندارد های مشخصی برسیم ؟

 به نظر من قبل از تعریف هر استانداردی باید حق و حقوقی برای فرهنگ مردم دنیا قائل شد . اتفاقا در چند دهه اخیر تفکر غرب نسبت به فرهنگ های مختلف تفاوت بسیاری کرده است . در نیم قرن گذشته تفکری بر جامعه غرب حاکم بود که در آن فرهنگ غرب پدیده ای کاملا متفاوت و برتر نسبت به دیگر فرهنگ ها تلقی می شد اما هم اکنون این ذهنیت تغییر کرده و آنها به دنبال کسب آگاهی بیشتر از فرهنگ ملل و اقوام مختلف هستند تا بتوانند فرهنگ خود را غنی تر سازند . البته در برنامه ریزی های سیاسی این کسب آگاهی از فرهنگ های مختلف با تفکر فرهنگ حاکمیت صورت می گیرد .

در جامعه ما واژه جهانی بودن یا جهانی شدن مفهوم قطعی ندارد و حتی به شکل مضحکی از آن استفاده میشود . در حالی که امروزه جریانی در موسیقی دنیا با عنوان موسیقی جهانی وجود دارد ولی تنها چیزی که در آن وجود ندارد موسیقی غربی است . یعنی اگر ما موسیقی کلاسیک غربی را مصداق موسیقی جهانی معرفی کنیم در سطح دنیا کاملا بی معنا به نظر می آید .در حالی که اکنون در ایران در دانشگاه موسیقی دو بخش موسیقی ایرانی و موسیقی جهانی وجود دارد که در بخش جهانی موسیقی کلاسیک غرب آموزش داده می شود . امروزه مفهوم جهانی شدن به این مقوله باز می گردد که حق و حقوق زمینه فکری . حس هنری هنرمندان دنیا بدون در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی رعایت شود . حتی در بعضی مواقع به شکل عجیبی عکس ذهنیت قبلی رایج شده و هنرمندان غربی برتری را فرهنگ و هنر شرق جستجو می کنند . منظور اینکه چیزی که ذهن جهانی را در هنرمند به وجود می آورد صرف محیط نیست .

ادامه دارد ...

اساتید ما پشتوانه ی موسیقی هستند ولی تا چه زمانی؟؟

هفتمین جشن خانه موسیقی هم برگزار شد . در بین تمام اخباری که از نحوه ی برگزاری و حاشیه آن  منتشر شد یک نکته قابل توجه بود. دیدار استاد شجریان با وزیر فرهنگ و ارشاد که از چندین جهت قابل بررسی است .

 اینکه جناب وزیر بالاخره در مقابل اصحاب هنر تمکین نمودند و به دیدار با نماینده ی جامعه موسیقی شتافتند جای خوشحالی دارد و امید می رود که در آینده هم ادامه یابد و تنها یک مانور تبلیغی و یک دیدار کلیشه ای نباشد . برپایی چنین نشست هایی به صورت مستمر باعث نزدیکی هنرمندان و دولت و درک متقابل از وضعیت موجود می شود و در برون رفت موسیقی ایرانی از حالت نگران کننده ی فعلی مفید خواهد بود . با اندکی توجه و مهربانی چه از جانب دولت و به خصوص وزارت ارشاد به عنوان متولی هنر و چه از جانب هنرمندان می توان شاهد روزهای پر فروغ موسیقی بود . در دیداری که بین استاد شجریان به عنوان نماینده ی موسیقیدانان و جناب صفار هرندی  وزیر ارشاد صورت گرفته چه مطالبی رد و بدل شده است فعلا خبر کاملی مخابره نشده اما امیدوارم در این نشست که به گفته ی داریوش پیر نیاکان خودمانی خوانده شده مسائل جدی جامعه موسیقی مطرح شده باشد و حد اقل به گوشه ای از سوالات هنرمندان و هنر دوستان پاسخی قانع کننده داده شده باشد . جناب وزیر فراموش نکنند که اساتیدی چون شجریان و فخر الدینی و علیزاده و ... که امروز پشتوانه موسیقی ایرانی نامیده می شوند روزی به خاطره ها می پیوندند .

اساتید امروز ما کشتی موسیقی ایران را با هر مشقت و سختی به جلو خواهند راند اما آیا به فکر نسل آینده هستیم . نسلی که با دامن زدن به عقاید افراطی از شناخت و مشاهده ی موسیقی کشورشان و حتی سازهای تاریخی و ملی میهنشان محروم مانده اند چگونه پرچم دار هنر و فرهنگ ملی خود خواهند بود ؟ بیایید تا زمان باقی است برای هنر و تمدن خود دل بسوزانیم و نسل آینده ی خود را فدای تحجر و عقب ماندگی عده ای قلیل نکنیم .