تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

سال ۱۳۸۴ نیز با تمامی لحظات تلخ و شیرینش سپری شد و اینک در آستانه ی سال نو هستیم . در این لحظات شایسته است به تمامی درگذشتگان درود فرستیم و برای سالی پربار تلاش کنیم . سالی که برای دوستداران موسیقی شیرینی نوروز با تلخی فوت استاد تجویدی همراه شد.

 

دوستان نازنین . تنبور مست برای تمامی شما  سالی سرشار از نیکی و مهربانی آرزو میکند و زیباترین تبریکات نوروز باستانی را به شما هدیه میکند . امشب شب اربعین مولا حسین ( ع ) است . انسانی که با تفکر در زندگی  اش شاید تنها ذره ای از دریای بی کران وجود عزیزش آشکار گردد . این روز را به تمام شما تسلیت عرض میکنم . امید که رهرو پاک حضرتش باشیم .

در پناه مولا علی (‌ ع‌ ) با جان و دل به استقبال نوروز می رویم . شاد زی  مهر افزون  .

سیاوش بیرانوند.

 


 

وداع با پیکر استاد

او فرزند هنرمند بزرگ مینیاتور ایران روانشاد هادی خان تجویدی بود علی در سنین نو خاستگی شور موسیقی را که در خون او می جوشید با نواختن نی لبک فرو می نشاند .خیلی طول نکشید که نی لبک به دلیل نارسایی در ترجمه ی احوال درونی اش به فلوت تبدیل شد .استاد زنده یاد ابوالحسن صبا که در نقاشی ایرانی ( مینیاتور ) شاگرد هادی خان تجویدی بود او را به نواختن ویلن ترغیب کرد و چون شور و علاقه او را دید دل به کار او سپرد تا آنجا که تجویدی نوجوان ردیف موسیقی ایرانی به روایت صبا را فرا گرفت .

audio fileبه قسمتی از نوازندگی ویولون علی تجویدی در جوانی توجه کنید.

در سال ۱۲۹۸ شمسی در تهران متولد شد و صبح روز چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ از میان ما رفت و تلخی سالی را برای ما صد چندان کرد که در آن جامعه موسیقی ایران شاهد وداع اساتید برجسته فراوانی بود . در سال ۱۳۸۴ که در روزهای پایانی آن قرار داریم شاهد فوت ۱۰ استاد برجسته در حوزه ی موسیقی ایران بودیم که در ۱۰۰ سال گذشته بی سابقه بود . تجویدی بزرگ اینک در میان ما نیست و آنچه برای ما به یادگار گذاشت آثار خیال انگیز و جاودانه اش در موسیقی این سرزمین است .

تجویدی هم مانند دیگر اساتید موسیقی برای ما خاطره شد و باید عادت کنیم که دیگر تنها به آتش به جای مانده از کاروان استاد قناعت کنیم . کم کم به رفتن اساتید بزرگ عادت کرده ایم .اساتیدی که هرگز در خور زحماتشان تقدیر نشدند. اساتیدی که پس از مرگشان به یاد آنها می افتیم . پیکر استاد تنها چند ساعت دیگر با ماست . برای وداع با پیکر استاد همه با هم  ساعت ۹ صبح امروز شنبه در مقابل تالار وحدت جمع میشویم و تا قطعه ی هنر مندان بهشت زهرا بدرقه اش میکنیم ....

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل

از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

تنبور مست درگذشت این استاد گرانمایه را به خانواده ی ایشان بزرگان موسیقی ایران و تمام شما دوستان تسلیت عرض میکند .

چهارشنبه سوری ساسانیان

دوستان تنبور مست . امشب چهارشنبه سوری یکی از کهن ترین آداب و رسوم ایران زمین در بین مردمان هم وطن ما در ایران و سراسر دنیا گرامی داشته میشود . هرچند که تنبور مست به موسیقی ایرانی تعلق دارد ولی از آنجا که یکی از اهداف اصلی این وبلاگ تلاش برای زنده نگاه داشتن آداب و رسوم باستانی ایران است امشب مطلب زیر را از خبرگزاری میراث فرهنگی به امانت گرفتم و در اختیار دوستان محترم قرار می دهم .امید که مورد استفاده یاران گرامی قرار گیرد . شب زیبایی داشته باشید .

واژه جشن یک واژه بسیار کهن ایرانی است، از ریشه یز yas به معنی نیایش و ستایش گرفته شده است و هم ریشه است با واژه‌های یسن yasn و یشت yast به معنی ستایش، نیایش یا سرودهای نیایشی و ایزد به معنی پرستش شده و یزدان به معنی ایزدان در اصل یک اسم جمع است و یادگار زمانی است که مجموعه فرشتگان نیایش می‌شده‌اند. اندیشه وحدت‌گرای ایرانی، این اسم جمع را به معنی خدای یکتا درآورده است و نیز از همین ریشه است نام شهر یزد.
جشن در اصل عبارت بوده است از مراسم نیایشی که بیشتر برای یک پیروزی یا یک واقعه تاریخی یا آسمانی که برای اجتماع سودی داشته است بر پا می‌شده و مردم در زمان معینی گرد هم می‌آمدند و به یاد آن واقعه، خداوند را ستایش و نیایش می‌کردند. این نیایش به عنوان قدرشناسی همه ساله تکرار می‌شده است. معمولا این نیایش‌ها با رقص‌های مذهبی و خواندن سرود و موسیقی همراه بوده است.
در میان ماه‌های ایرانیان ما با یک یا دو چشن کوچک و بزرگ سر و کار داریم که در گذشته‌های بسیار دور پدید آمده‌اند. برخی از این جشن‌ها به سبب اهمیت ویژه‌ای که تاریخ برگزاری‌شان دارد، به مرور پررونق‌تر شده‌اند، از میان این جشن‌ها، جشن‌ نوروز، مهرگان، سده، بزرگ‌ترین جشن میهنی ما ایرانیان شده است.

جشن چهارشنبه سوری
یک دسته از جشن‌های اقوام آریایی، جشن‌های آتش است که از میان دو جشن سده و جشن چهارشنبه سوری از شهرت بیشتری  دارد. جشن آذرگان و جشن شهریورگان نیز از جشن‌های آتش بوده‌اند که فراموش شده‌اند.
جشن سوری یا چهارشنبه سوری که اینک در شب چهارشنبه آخر سال با مراسم و آداب ویژه‌ای برگزار می‌شود، یکی از جشن‌های پرشکوه و سرشار از مراسم و شعایر بوده است.
شواهد دلالت بر آن دارد که این جشن از اوایل قرن هفتم هجری به دست فراموشی سپرده شد، سپس با عناوینی دیگر از سده‌های دهم معمول شد.
هاشم رضی  در کتاب گاه شماری و جشن‌های ایران باستان، درباره چهارشنبه سوری می نویسد:" ایرانیان در یکی از چند شب آخر سال جشن سوری را که عادت و سنتی دیرینه بود، با آتش‌افروزی همگانی برپا می‌کردند.
اما چون اساس تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نام‌های کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال چنین جشنی برگزار نمی‌شد. روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد. بی‌گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده بر پا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده است و چون در روزشماری تازیان چهارشنبه نحس و بدیمن به شمار می‌آمده از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می‌کوشیدند نحوست چنین شبی را از بین ببرند."
یکی از مراسم قابل توجه در شب چهارشنبه سوری و سایر مراسم زرتشتیان، فراهم آوردن آجیل مشکل گشاست. زرتشتیان به این آجیل هفت مغزینه لرک می‌گویند.
این آجیل که به آجیل گهنبار هم معروف است شامل هفت مغزینه یا میوه خشک است: پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، انجیر و خرما که گاهی در لابه‌لای این آجیل تکه‌های کوچک نبات و نارگیل هم دیده می‌شود. این آجیل در مراسم مختلف زرتشتیان از جمله: آفرین گان‌ها، گهنبارها، جشن‌خوانی، جشن‌نوزادی و در مراسم سدره پوشی و سایر اعیاد به مدعوین داده می‌شود.
آداب اصلی چهارشنبه سوری در سراسر خطه ایران یکی است؛ اما در برخی از شهرها، سنت‌های کوچکی بدان اضافه شده و بر شیرینی و زیبایی آن افزوده است.
بعد از برپایی آتش در حیاط خانه یا کوچه یا یک میدان باز، در حین پریدن از روی آتش این شعر را می‌خوانند:

زردی من از تو  سرخی تو از من      
سرخی تو به رویم  زردیت به جون دشمنونم

به معنای دور ریختن بیماری‌ها و ناخوشی‌ها و استقبال از سلامتی و تندرستی، بعد از سوخته شدن آتش هم خاکستر به جا مانده را جمع آوری کرده، دور می‌ریزند و کسی که خاکستر را بیرون می‌ریزد، باید در بزند و از درون خانه بپرسد کیست؟

و او جواب می‌دهد: منم ، بعد از او بپرسند: از کجا آمده‌ای؟
او جواب می‌دهد: از عروسی سپس از او بپرسند: چه آورده‌ای؟
و او بگوید: تندرستی

یکی از مراسم ویژه جشن چهارشنبه سوری در گذشته، شکستن کوزه است. بدین معنی که در گذشته کوزه‌های سفالی کهنه را می‌شکستند و کوزه‌های نو را جایگزین آنها می‌کردند. در هنگام شکستن کوزه می‌گفتند: برو، چهارشنبه نحس، برو و تمام نحوست را با خود ببر. در گذشته کم و بیش در حال حاضر، در اکثر شهرها، به خصوص روستاهای کشورمان، در هفته آخر سال دسته‌هایی در شهر راه می‌افتادند یکی از آنها آتش افروز بود و چهار، پنج نفر هم دست و روی خود را با زغال سیاه می‌کردند. مقداری خمیر بر سر گرفته، روی آن پنبه کهنه آغشته به نفت گذاشته و آتش می‌زدند و هر کس مشعلی به دست می‌گرفت و با ضرب تنبک و تصنیف‌خوانی دوره افتاده از هر دکان شاهی صد دیناری می‌گرفتند و این شعر را با شادی و شعف می‌خواندند:
آتش افروز حقیرم  سالی یکروز فقیرم
دسته دیگر به مراسم غول بیابانی با سرکردگی یک مرد بلند قد دوره می‌شدند. مرد بلندقد قواری از پوست گوسفند سیاه می‌پوشید، عده‌ای تصنیف‌خوان گردهم جمع می‌شدند و می‌خواندند:
من غول بیابانم   سرگشته و حیرانم
دسته سوم دسته حاج فیروزها بودند یک نفر از قوطی‌ها و بلدهای این کار، لباس و کلاه قرمز می‌پوشید و صورتش را سیاه می‌کرد و با دایره زنگی می‌خواند:
حاجی فیروزم بله  سالی یک روزم بله
در زمان ساسانیان هم مراسم چهارشنبه سوری برگزار می‌شد اما به علت تقدس آتش هرگز روی آتش نمی‌پریدند بلکه به دوره این آتش شادی و پایکوبی می‌کردند . در برابر آتش سه یا هفت بار خم می‌شدند و آیین نیایش به جای می‌اوردند سپس در کنار آتش به شادی می‌پرداختند.

در گذشت استادی دیگر و غمی جانکاه

منصور یاحقی" نوازنده سنتور از شاگردان "حبیب سماعی" پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت. وی که متولد 1304 در تهران بود سوابقی چون نوازندگی در ارکسترانجمن ملی موسیقی به رهبری روح اله خالقی نیز نوازندگی حسین یاحقی را در کارنامه هنری خود داشت

تنبور مست درگذشت این استاد گرامی را به خانواده ی محترمشان و همه دوستداران هنر ایرانی تسلیت عرض میکند .

 

مست می ساز تو سر از پای ندانست

بانگ سحری از تب تنبور بر آمد

عشق آتش سرکش شد و از طور بر آمد

رندانه زدی قصه هجرانی ما را

مستانه به رقص عاشق مهجور بر آمد

نزدیکی جان هاست به هم نغمه ی تنبور

با طرز تو فریاد دل از دور بر آمد

شور طرب انگیز هنر مستی جان شد

از هستی ظلمت زده ام نور بر آمد

غوغای طرب سوز غم این دل پر درد

آهی شد و از سینه ی رنجور بر آمد

آتش به همه هستی این بی خبران زد

سرخ آه دمی کز لب منصور بر آمد

ساز تو غم آواز مرا زمزمه می کرد

فریاد دل از ناله ی تنبور بر آمد

مست می ساز تو سر از پای ندانست

ساقی همه شب می زد و مخمور بر آمد

از نغمه ی تنبور خلیل آتش نمرود

خاموش شد و غنچه ی مستور بر آمد

خورشید خروشید و رخ از پرده به در کرد

خم خانه خراب از شب دیجور بر آمد

دف عربده جو در صف رندان قلندر

از سینه ی تنبور مگر شور بر آمد

ساز تو مرا نای قفس گیر نفس شد

گلبانگ غزل شکوه چنان صور بر آمد

تنبور تو و شعر وفا کرد قیامت

هر مرده ی ماتم زده از گور بر آمد

***

شعر فوق از آقای جلیل قریشی کرمانشاهی  است که در ستایش استاد سید خلیل عالی نژاد سروده اند .