تعداد کنسرتها در سال 1378، بیش از دو برابر اجراها در سال 1381 و نیز کمی کمتر از دو برابر اجراها در سال 1382 (914 اجرا) بوده است ، یعنی اینکه فعالیت های صحنه ای موسیقی در این مقطع سیر نزولی و شیب شدیدی داشته است .
در این یادداشت به بررسی آماری اجراهای موسیقی (کنسرت ها) و نیز تولید نوارهای موسیقی، البته بدون انگیزه و نیت نمره دهی و یا قصد تحلیل فنی و هنری آثار که صد البته فراتر از این بضاعت و این مجال است خواهیم پرداخت . با امید آن که دگرگونیها وتغییر مدیریتهایی که اخیرا در واحدهای موسیقایی صدا وسیما و وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی اتفاق افتاده است، توجه مسئولین جدید (مدیران) را از یک طرف و پردازندگان و ورزندگان به موسیقی (هنرمندان) را از طرف دیگر برانگیخته و حرکتی فرخنده در پی داشته باشد.
طبق آمار منتشره توسط گروه پژوهشی طرف قرارداد با وزارت ارشاد که در زمان تصدی محمد حسین همافر (مدیر مرکز موسیقی سابق) در کتابی تحت عنوان "طرح جامع موسیقی کشور" منتشرشده است، از سال 1378تا 1382تعداد 5876 کنسرت در کل کشو داشته ایم (مجوزهای صادر شده معیار بوده است) ، کنسرتهایی که در سال 1378 به عدد 1791 رسیده ولی در سال 1381 از 877 فراتر نرفته است.
در کشورما، تکیه بر آمار و ارقام در سنجش سیاستگذاری ها مثل تکیه بر" تقوا و دانش در طریقت" است . هر چند که "کتاب جامع موسیقی کشور" به دلیل اینکه پژوهندگان و آمارگران آن از خبرویت و تخصص موسیقایی برخوردار نبوده اند اشتباهات فاحشی دارد، اما چون که گروهی حرفه ای درآن تحقیق و دسته بندی اطلاعات و جدول کشی اعداد و کادربندی ارقام، کار را به فرجام رسانده اند پس می توان به نتیجه زحمات و ماحصل تلاشهای آنان (به لحاظ آماری و علم احصاء) استناد کرد و همچنین از حق نباید گذشت کتاب در جهت برنامه ریزی و سیاستگذاری و مدیریت، واجد مطالب مفید و بعضا و رهگشاست.
به هر حال طبق آنچه آمار کتاب مزبور مستند به ارقام سایت وزارت ارشاد و صدور مجوزها نشان می دهد تعداد کنسرتها در سال 1378، بیش از دو برابر اجراها در سال 1381 و نیز کمی کمتر از دو برابر اجراها در سال 1382 (914 اجرا) بوده است ، یعنی اینکه اجرای کنسرت در کشور سیر نزولی و شیب شدیدی داشته و با توجه به سلایق و دغدغه های جمعیت جوان و علاقمند ایرانی و نیز نیاز فرهنگی مردم و وجوب اجرای موسیقی زنده به دلیل ویژگیهایش، اگر حتی بالاترین رقم اجراها یعنی عدد 1791 را در نظر بگیریم، در طول 12 ماه برای بیش از 40 میلیون نفر (جمعیت شهری)، به عددی باور نکردنی شگفت و در عین حال بسیار مایوس کننده و تاسف بار خواهیم رسید.
بر این اساس به هر 2500 نفر در سال یک کنسرت می رسد نه بیشتر و این در صورتی است که روستائیان را بیننده و مشتاق کنسرت درمحاسباتمان به شمار نیاوردیم . مهمتر از آن این که چرا فیلم هر کنسرت ارزشمند و قابل قبولی بلافاصله و با سرعتی شگفت آور، سر از مراکز فروش محصولات موسیقی در جلو دانشگاه بر می آورد و شبکه پخش غیر قانونی آثار صوتی، رواجی ناروا و رونقی نابسزا یافته است.
روشن است وقتی که اجراهای موسیقی فاخر و فخیم و فرهنگی، در تناسب با مجموعه اجراها و کنسرتها در خوشبینانه ترین حالت حکایت یک در 100 است و باز در وضعیتی رویا گونه هر 2500 نفردر یک سال، موقعیت و توفیق دیدن یک کنسرت را می یابند، پس در نتیجه مافیای توزیع و تکثیر، اجراهای ارزشمند و دیدنی را به سرعت و البته با کیفیتی نازل و به شدت غیر حرفه ای (در اخلاق و در فن) به دست علاقمندان و مشتاقان محروم از دیدار حضوری کنسرتها و نیز شایقان و شیفتگان دیدار مجدد برنامه ها، می رساند و لابد صد گونه منت و هزاران طلبکاری و سهم خواهی بر مردم دارد که مثلا در یک کار فرهنگی و اشاعه و نشر آن نقش اصلی و اساسی را داشته است.
مطلب بالا را از خبرگزاری مهر به امانت گرفتم.
گروه موسیقی دستان از هشتم تا دهم مرداد ماه در فضای باز کاخ نیاوران کنسرت می دهند .
آخرین کنسرت این گروه در ایران دو سال پیش در همین مجموعه برگزار شد. خواننده ای که گروه دستان را در اجرا همراهی می کند، سالار عقیلی است. در بخش دوم برنامه های این گروه از یک سیتار نواز هندی نیز استفاده می شود.
گروه موسیقی دستان در سال های اخیر نقش مهمی در معرفی موسیقی ایرانی در اروپا و امریکا ارائه کرده است. حسین بهروزی نیا (بربط)، پژمان حدادی (تمبک و پنداریک)، بهنام سامانی (دف، دایره و دمام)، سعید فرج پوری (کمانچه) و حمید متبسم (تار و سه تار)، نوازندگان اصلی گروه دستان هستند
***
انا الحق کشف اسرار است مطلق
جز از حق کیست تا گوید انا الحق
همه ذرات عالم همچو منصور
تو خواهی مست گیر و خواه مخمور
در این تسبیح و تحلیل اند دائم
بدین معنی همی باشد قائم
اگر خواهی که گردد بر تو اسان
((و ان من شیء))را یک ره فرو خوان
چو کردی خویشتن را پنبه کاری
تو هم حلاج وار این دم براری
براور پنبه پندارت از گوش
ندای((واحد القهار))بنیوش
ندا می اید از حق بر دوامت
چرا گشتی تو موقوف قیامت
درآ در وادی ایمن که ناگاه
درختی گویدت((انی انا الله))
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیک بختی
هر انکس را که اندر دل شکی نیست
یقین داند که هستی جز یکی نیست
انا نیت بود حق را سزاوار
که هو غیب است و غایب وهم و پندار
جناب حضرت حق را دویی نیست
در ان حضرت من و ما و تویی نیست
آرمان هنر عروج انسان است . طبعا کسانی که جوامع بشری را خرافه پرست و زبون می خواهند تا گاو شیرده باقی بماند آرمان خواهی را "جهتگیری سیاسی " وانمودمی کنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سیاست " می خوانند. اینان که اگر چه مدح خودشان را نه آلودگی به سیاست بل که "ستایش حقیقت " به حساب می آورند، در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبائی حتا تا فراسوهای "زیبائی محض " وظیفه ئی نیست . من هواخواه آن گونه هنرنیستیم و هر چند همیشه اتفاق می افتد که در برابر پرده ئی نقاشی تجریدی یا قطعه ئی "شعرمحض فاقدهدف " از ته دل به مهارت و خلاقیت آفریننده اش درود بفرستم ، بی گمان ازاین که چرا فریادی چنین رسا تنها به نمایش قدرت حنجره پرداخته و کسانی چون من نیازمند به همدردی را در برابر خود از یاد برده است دریغ خورده ام .
سکوت آب
می تواند
خشکی باشد وفریاد عطش؛
سکوت گندم
می تواند
گرسنگی باشد وغریو پیروزمندانه ی قحط؛
همچنان که سکوت آفتاب
ظلمات است
اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛
غریو را
تصویرکن !
هنرمندی که می تواند با گردش و چرخش جادوئی قلمش چیزی بگوید که ما مردم فریب خورنده ی چپاول و قربانی شونده ئی که بی هیچ تعارف "انسان جنوبی " مان می خوانند به حقایقی پی بریم : هنرمندی که می تواند از طریق هنرش به ما مردمی که در انتقال از امروز به فردای خود حرکتی در جهت فروترشدن می کنیم و متا سفانه از این حرکت نیز توهمی تقدیری داریم آگاهی بدهد چرا باید امکانی چنین شریف و والا را دست کم بگیرد؟ آخر نه مگر خود او هم قطره ئی از همین اقیانوس است ؟ به قولی :"هنرمند این روزگار همچون هنرمند دوران امپراتوری رم جائی بر سکوهای گرداگرد میدان ننشسته است که خواه از سر همدردی و خواه از سر خصومت و خواه به مثابه یکی تماشاچی بی طرف ، صحنه ی دریده شدن فریب خوردگان را نقش کند. هنرمند روزگار ما بر هیچ سکوئی ایمن نیست ، در هیچ میدانی ناظر مصون از تعرض قضایا نیست . او خود می تواند در هر لحظه هم شیر باشد هم قربانی ، زیرا در این روزگار همه چیزی گوش به فرمان جبر بی احساس و ترحمی است که سراسر جهان پهناور میدان کوچک تاخت و تاز او است و گنهکار و بی گناه و هواخواه و بی طرف نمی شناسد.
محمدرضا لطفی استاد موسیقی ایرانی خبرداد که شهریور ماه درفضای باز کاخ نیاوران به اجرای برنامه می پردازد .
لطفی که روز یکشنبه در دانشگاه هنر سخن می گفت با اعلام این خبرافزود: هم اکنون درحال برگزاری برای برگزاری کنسرت در تابستان هستیم. لطفی دراین سخنرانی که در تالارفارابی این دانشگاه انجام میشد با اشاره به وجود فرهنگ های متنوع درایران گفت :این فرهنگها می توانند درکنار هم باشند وبه هیچ وجه رودرروی هم قرارنگیرند. وی با تاکید براینکه کشور ایران یک کشور شنیداری است گفت : تدریس علوم و شیوه آموزشی مااز گذشته شنیداری بوده است. لطفی دربخش دیگری از سخنان خود آشنایی با نت را لازم ،اما کافی ندانست.این استاد موسیقی اصیل ایرانی ، به این موضوع اشاره کردکه خود اواگرچه درابتدا تکنواز خوبی بوده ولی بعدها نت راتنها به عنوان یک زبان یادگرفته است .
او هشدارداد:ولی وقتی نت به صورت آموزشی در آید فرهنگ آموزشی غرب رابا خود می آورد. لطفی در پاسخ به سوالی درباره موسیقی نوگفت :موسیقی نو وجودندارد،انسان نووجوددارد و انسان نوموسیقی نومی آورد.وی بااشاره به اینکه نوشدن پیش زمینه می خواهد گفت :به همین خاطر این امکان وجودنداردکه در عرض یک هفته نوشد . لطفی تاکید کرد:هنرمند اگر ازوضعیت موجود خسته شده به سمت نوشدن وفرمهای جدید پیش می رود.
محمد رضا لطفی، استاد موسیقی ایران از زمانی که به ایران آمده، مهمترین سوالی که علاقهمندانش خواستهاند از او بپرسند، برگزاری کنسرت در ایران بوده است. وی پیش ازاین در گفت وگوهای خودبارسانه ها درباره برگزاری کنسرت درایران گفته بود : کنسرت زمانى مفید است که آموزشى هم پشت آن باشد. البته لطفی براساس آنچه که پیش ازاین عنوان کرده اززمانی که پس از مدتها به ایران آمده ، براى برگزاری کنسرتها در حال برنامهریزى هست. درعین حال لطفی علاقه ندارد فقط در تهران روى صحنه برود، بلکه مى خواهد در تمام ایران برنامه داشته باشد،به گفته او( براساس مصاحبه هایی که از او منتشر شده) :اگر تلویزیون کنسرت و ساز و آوازرا پخش میکرد و به صورت زنده، همه ی مردم گوش میکردند، احتیاج به سفر به سراسر ایران هم نبود، ولی لطفی معتقد است الان باید این کار را کردوشاید درجاهاى دور افتاده هم ،او تور کنسرتى راه بیندازد که ٥ یا ٦ ماه طول بکشد و دراین تور ،جوانها را ببیند، وضع آموزش آنها را بررسى کرده و اگر کمک خواستند، کمکشان کند. یامسترکلاسهایى برگزار کند که جوانان ایرادهاى خود را برطرف کرده و کنسرت جنبه فرهنگى آموزشى داشته باشد. اگرچه لطفی همانطورکه پیشتر درگفت وگوهای خودگفته ،معتقداست که سازماندهى چنین تورى در ایران کار حضرت فیل است.
وی اعتقاددارد که برای برگزاری کنسرت راههایى که قابل اجرا است و اعتبار و حیثیت او و مردم را در سالنهاى کنسرت حفظ مىکند،باید انتخاب کرد. او نمىخواهد کنسرتى برگزار کند که جمعیتى را از شهرستان به تهران کشانده و آخر سرهم بلیتى به آنها نرسد.لطفی بیست سال است کنسرتى برگزار نکردهاست و طبعاً به گفته خودش علاقه مندان زیادى براى دیدن اجراهایش مىآیند واو باید جوابگوى آنها باشد.
در کنسرتهاى او به گفته خودش باید آرامش حکمفرما باشد تابتواندبه راحتی حال و هواى خود را روى صحنه ببرد.
لطفی از مدتها قبل برنامه کنسرت خودرا مشخص کرده است : برنامه اول او درکنسرتش تکنوازی خواهد بود و برنامه دوم ،گروه نوازی که شامل دو بخش است؛ یکی کلاسیک وبخش دوم که خواننده هم دارد، اما سال گذشته گفته بود که در حال مطالعه روی افراد هست که چه کسانی صدای خوبی دارند و چه کسانی از سلامت درونی برخوردار هستند
نکته دوم برای لطفی بسیار مهم است، چون میخواهد که یک انسان فرهنگی در کناراو بنشیند و دوست ندارد{مثلا}یک فرد بسازبفروش در موسیقی کناراوبنشیند.
گویا لطفی برای حضور خوددرایران بسیار دقیق برنامه ریزی کرده،چون بعداز برگزاری کنسرتی که به موفقیت آن امیدواراست قصددارد مکتب خانه ی معروف خودرا راه اندازی کرده و براى راه اندازی آن، اجازه مجدد گرفته ومعلمهایى که از نظر اصول آموزش با مکتب خانه هماهنگى دارند، استخدام کند. او بعد سه تا شش ماه در ایران مىماند تا اینکه کاملاً ماندگار شود.
لطفی از بهمن ماه گذشته براساس خبری که ایسنا منتشر کرده بود در حال مطالعه برای برگزاری کنسرت بوده است .او ازآن زمان، در حال مطالعه جدی برروی این قضیه بود که مکانیزمهای برگزاری کنسرت در ایران چگونه است؟همچنین افراد مختلف اطلاعات زیادی را در اختیار او قرار دادهاند. حال او اینها را بررسی کرده که چگونه میتوان در سراسر ایران کنسرت برگزار کرد. لطفی همواره عقیده داشته که شش ماه قبل ازبرگزاری کنسرت ،زمان دقیق آن باید مشخص شود و سه ماه قبل از برگزارى آن ، بلیتها در همه جاى ایران به فروش برسد تا بازار سیاهی ایجاد نشده ودو روز مانده به شروع کنسرت به مردم فشار نیاید. بیشتر از یک تعداد هم نباید به کسی بلیت فروخته شود و هرکس با کارت شناسایی خود بلیت تهیه کند. این مکانیزم برگزاری کنسرت است وخودلطفی تجربه این کارها را در غرب دارد.
اوهمانطورکه گفته میخواهد کنسرتش فقط یک اجرا نباشد و در سفرهایش یک روز را به دانش آموزان اختصاص دهد تا سؤالات خود را بپرسند و راهنمایی بگیرند. یعنی برای اهالی هر شهرستان یک کنسرت به همراه سخنرانی باشد
محمدرضالطفی همچنین پیش ازاین درباره همکاری مشترک گفته است : من دلم باز است. نه کینهاى از کسى دارم و نه نفرتى. هیچ وقت هم علیه کسى نبودهام، همه را دوست دارم. اگر رابطههاى دلى و معنوى دوباره شروع شود و هنرمندان هم لبیکى بگویند، باز هم اتفاقات گذشته به صورت بهتر مىافتد. اما این ارتباطها باید وجود داشته باشد. اگر من اینجا ساز خودم را بزنم و هنرمند دیگرى در نقطهاى دیگر کمانچه بزند و ما با هم روى صحنه برویم، چیزى عایدمان نمىشود. ما باید اول همدل و دوست باشیم، در خانه با هم رفت و آمد کنیم و ساز بزنیم و نتیجه همدلى را با هم بر روى صحنه ببریم.الان در کنسرتها یک نفر از مغرب مىآید و یک نفر از مشرق، سه چهار روز با هم تمرین مىکنند و روى صحنه مىروند و عملاً با هم ارتباطى ندارند. در خارج از کشور هم همین است. یک نفر از کانادا مىآید، یک نفر از ایران و یک نفر از سوئد. یک هفته تمرین مىکنند و کنسرت مىگذارند. رابطه چیزى است که در زندگى پرسرعت از دست دادهایم، اما من آمادگى خودم را براى ارتباط و کار مشترک در آینده اعلام مىکنم. هیچ کس را هم حذف نمىکنم، اما شرطى دارم. اینکه پرستیژ و احترام هنرى، هم سنگى و هم سطحى بین ما وجود داشته باشد. گاهى وقتها موزیسین با شاگردان خود برنامهاى ترتیب مىدهد و این را اعلام مىکند، گاهى دو همکار با هم به روى صحنه مىروند که از نظر موسیقى و ارزشهاى فرهنگى، هنرى باید از یک مکتب برخاسته باشند وگرنه خلق هنر و بداهه پردازى آنها دچار مشکل مىشود