تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

برای 8 مارچ

تو را با قساوت قلب از خانه فراری دادند بعد در هیبتِ هیولایی خونخوار به جان چهره ی معصوم نو جوانت افتادند
تو تنها نیستی‌ دخترِ زیبای افغان
در کشورِ من جهل ، تعصبات کور و یک شیشه اسید زنان زیبایی را برای یک عمر در حسرتِ آینه گذاشته است
در هند، بنابر حکمِ ریش سفیدانِ روستا ، سیزده مرد به یک دختر بیست ساله تجاوز می‌‌کنند به جرم رابطه با مردی از روستای دیگر
در عربستان، قیمتِ هر دخترِ باکره ی سوری سیصد دلار است
در سومالی، به بهانه‌ی پاکیزگی جسم و روح، دختران نه‌ ساله را با کمترین امکانات و به فجیع‌ترین شکلِ ممکن ختنه می‌‌کنند
در اتریش، مردی دختر نوزده ساله‌اش را بیست و چهار سال در زیرزمین خانه حبس کرد. دختری که از پدرش هفت بچه دارد
در آمریکا مردی زنش را می‌‌کشد و عکسش را با افتخار در فیس‌بوک میگذارد
میبینی‌ عزیزم شقاوت همانقدر بی‌ انتهاست که زیبایی تو
باید اعتراف کنیم که ما موجوداتِ عجیبی‌ هستیم که برای جسارتمان انتهایی نیست. جسم و روح و لبخندمان را چپاول می‌‌کنند و ما همچنان شجاعتِ بودن و اندیشیدن داریم.
بگذار برای غرق کردنِ ما از جهل و نادانی‌شان دریایی بسازند. ما شکل موج می‌‌شویم، خروشان تر از قبل ،به ساحل‌شان می‌‌زنیم

نیکی فیروزکوهی
به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی‌ زن و با دلی‌ پر درد

Photo by Jodi Bieber

 امانت گرفته شده از صفحه فیسبوک سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی


سازهایی که از سایه گل ها رها شدند

در روزهای گذشته شاهد اتفاق مبارکی در تلویزیون رسمی ایران بودیم که دست کم در 30 سال گذشته بی سابقه بوده است.در روزهای منتهی به میلاد پیامبر اسلام و در لابلای برنامه های شبکه های مختلف تلویزیون بیننده ی اجرای هنرمندان موسیقی کشورمان بودیم ، با این تفاوت که این بار بر خلاف 3 دهه گذشته سازها به جای گل و مناظر طبیعت خودنمایی می کردند. ظاهرا بالاخره پس از سال ها از انقلاب ایران مسئولان رسانه دولتی کشورمان به این نکته پی برده اند که نمایش ندادن ساز های موسیقی ملی ایران نه تنها به رشد معارف دینی کمکی نمی کند بلکه با ایجاد محدودیت در نمایش سازهای موسیقی ایران بخش اعظمی از نسل امروز کشورمان را از شناخت فرهنگ و هویت ملی خود محروم می کنیم و با این افراط گری ها تنها راه برای گرایش به موسیقی زیر زمینی و شبکه های ماهواره ای هموار می شود. پذیرش این واقعیت که جوانان ما در معرض تزریق هزاران نوع فرهنگ بیگانه و بعضا خطرناک از سوی شبکه های ماهواره ای و اینترنت قرار دارند حقیقت تلخی بود که متولیان رسانه دولتی ایران 3 دهه در برابر پذیرش آن مقاومت کردند . امید است که این رخداد خحسته به زمان اعیاد دینی خلاصه نشود و تلویزیون ایران با پذیرش شرایط خطیر روزگار ما راه را برای گرایش جوانان به هنر و فرهنگ غنی کشورمان فراهم کند. هنری که به واسطه بیش از سی سال سرکوب و محاق روزگار خوشی را سپری نمی کند. در آن صورت است که قرار دادن صفت ملی در کنار نام رسانه دولتی ایران کمتر با اکراه همراه خواهد بود. نام رسانه ملی شایسته ی رسانه ای است که مدافع هویت ، فرهنگ ،هنر و تاریخ ملی مردمان سرزمین ما باشد.چه پیش و چه پس از ظهور اسلام.

یلدا

یلدا میراثی از مهرورزی گذشتگان. یلدای مان مبارک.

از برده داری قانونی تا چرایی یک هدیه

طی روز های گذشته مواردی دیدم که بر خود واجب دانستم دست کم به منظور ثبت در حافظه تاریخی وبلاگ به آنها اشاره کنم. هرچند موضوع نخستین ، فرسنگ ها از هنر و زیبایی و حتی کمال انسانی فاصله دارد و من به عنوان نگارنده با اکراه کامل به آن می پردازم.

در روزگار غریبی زندگی می کنیم. هنگامی که امروز را با ده سال پیش مقایسه می کنیم در می یابیم که بسیاری از هنجار های اجتماعی در هجوم زمانه یکی یکی شکسته شده اند و با شتاب بی شرمانه ای این تحول شوم همچنان در جامعه جاری است. تلخی واقعیت روزگار زمانی کاری تر می شود که می اندیشیم در کشوری زندگی می کنیم که  حکومت اش داعیه دار اخلاق مداری و زندگی بر مبنای اصول و معنویت است اما از کناری ، بدیهی ترین اصول اخلاقی و در کل آنچه را که همگان در واژه انسانیت خلاصه کرده اند ، یک شبه در حراجی ای پلید به تاراج می نهند. جایگاه های مقدسی چون خانواده ، واژه های سرشار از انسانیت و عصمتی چون پدر ، فرزند و ... در بازار مکاره ای به نام مردم ، اما به کام هوسرانان به فنا می رود و ما همچنان با سکوت نظاره گر این روندیم و با سکوت خویش در به قهقرا رفتن کشورمان در سال های آینده هم دوش جانیانی هستیم که امروز به جایگاه پدر در قوانین کشورمان دست درازی کردند. مگر تقدس پدر تا آنجا نبود که خدا خود را پدر مسیح خواند ؟ امروز در کشور ما ایران که همواره بر تمدن و فرهنگ اش بالیده ایم قوانینی را حاکم می کنند که یاد آور عصر برده داری است و تجاوز در پلشت ترین نوع آن در جامعه یک شبه قانونمند می شود.

قانون حمایت از خانواده که از اسم تا محتوای ننگین اش دهن کجی به انسانیت و نهاد خانواده است توسط وکلایی که من و شما با میل یا به ناچار انتخاب کرده ایم وضع گردیده است. قانونی که در آن به صراحت تجاور به فرزند مجاز و پرورش کودک برای کامروایی از آن در زمان نیاز آزاد اعلام شده است. آیا ازدواج با فرزند خوانده ای که از کودکی فرد را در جایگاه پدر شناخته است تجاور به فرزند و تعدی به مقام آدمی نیست؟وکلای ما در مجلس در زمان تصویب این قانون به چه مصلحتی می اندیشیده اند ؟ آیا برای رفع شبهات و سوالات منتقدان دین باید به جای اندیشه دست به دامان  وضع قوانینی شد که صورت مسئله را به زشت ترین شکل ممکن حذف کند؟ 


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



علی رضا افتخاری طی روزهای گذشته چند باره روحیه رمانتیک خود را به نمایش گذاشت. در این شرایط بود که وی یکی از آثار جدید خود را به خانم نسرین ستوده هدیه کرد. واکاوی رفتار این آوازخوان خوش صدای ایرانی در نوع خود نتایج حیرت انگیزی را به مخاطب الهام می کند. از زمانی که طرفداران ایشان توجیه انتشار بی حساب و کتاب آلبوم های موسیقی وی را نیاز مبرم مالی برای مداوای عزیزانش می دانستند تا اظهار نظر های خلاف رای بطن جامعه از جانب ایشان و در ادامه روبوسی عاشقانه با رییس جمهور سابق که به همان اندازه که خود وی از انتشار عکس هایش به وجد آمده بود بسیاری از هنردوستان را منزجر کرد و سپس انتشار نامه فدایت شوم به استاد شجریان در این اواخر و در نهایت هم اثری که به نسرین ستوده تقدیم شد همه و همه یاد آور شخصیت سیال جناب افتخاری در تندباد حوادث تاریخی است. تا جایی که مخاطب در پذیرفتن دم خروس یا قسم حضرت عباس استاد افتخاری عاجز می ماند . بهتر بود جناب افتخاری کمی آهسته تر بد می شدند  تا امروز  مجبور نباشند اینگونه پر شتاب در نقش خوب ظاهر شوند ؟ ای کاش آقای افتخاری چرایی این حقیقت را درک کنند که گرچه نسرین ستوده را بسیاری از ایرانیان می ستایند اما هرگز تمایلی برای شنیدن اثر جناب افتخاری ندارند اما در سال های نه چندان دور کمتر کسی بود که تصنیف تفنگت را زمین بگذار استاد شجریان را زیر لب زمزمه نمی کرد و برای دانلودش سایت های اینترنتی را با آن اوضاع وخیم سرعت اینترنت زیرو رو نکرده بود . تفاوت خوب بودن در خوردن نان است . بعضی به نرخ روز می خورند و فکر می کنند خوب هستند اما عده ای ذاتا با مردم اند و خوب بوده اند. نمی توان به این سادگی خوب شد.


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


انجمن موسیقی استان لرستان با فعالیتی شایسته ستایش اقدام به برگزاری کنسرت موسیقی ایرانی با شرکت گروه موسیقی کیوان ساکت و آواز سالار عقیلی کرده است. جدا از کیفیت برگزاری این اجرا که تا روز برگزاری مشخص نخواهد شد نفس دعوت و تدارک چنین برنامه ای در شهرستان خرم آباد که تا کنون شاهد اجرای موسیقی در این سطح نبوده است امری خجسته و مبارک است. قطعا برگزاری کنسرت در این سطح در خرم آباد مانند بسیاری دیگر از شهرستان های کشور نیازمند هماهنگی های ویژه و برنامه ریزی دقیق تری بوده است که انجمن موسیقی استان از ایفای این مهم به نحو احسن برآمده است. امیدوارم این اجرا فتح بابی برای حضور سایر اساتید موسیقی کشور در این استان شود که بی شک در رشد و شکوفایی استعداد ها و اعتلای فرهنگ موسیقایی این خطه نقش بسزایی خواهد داشت. 

برای استاد ابراهیمی

درست همان شب که برای درگذشت استاد شهناز سوگنامه می نوشتم آقای محمد ابراهیمی برایم پیغام گذاشت که استاد احمد ابراهیمی در بستر بیماری است و نیازمند دعا. چقدر آرزو می کردم دست کم تا مدت ها از مرگ ننویسم و خبر درگذشت هیچ کس را نشنوم. این سال ها که در این وبلاگ به کمترین ها بسنده کردم و اغلب ماهی یکبار  مطلبی نوشته ام بسیاری از همین کمترین ها هم از سوگ بود. از پایور و تجویدی و خرم و کسایی و مشکاتیان و بسیاری دیگر بگیر تا به همین آخری شهناز. هرچند که آنقدر داشته های مان از اساتید کم و کمتر شد که حساب ترتیب رفتن شان را از کف داده ام.گمان میکردم اندک داشته های مان اندکی بیشتر میان مان خواهند ماند. این بود که آن شب پیغام را بی کم کاست در متن گذاشتم و خود را با امید سبز بودن پناه دادم. چه میدانستم که باید به زودی سوگوار بزرگی دیگر باشیم. آن هم از گنجینه ی تکرار نا شدنی صبا. آن هم از بازماندگان صدای مخملین بنان. چه می دانستم ابراهیمی هم چه زود خواهد رفت و دریغی دیگر به آن همه دریغ افزون می شود. دریغی از سویدای جان. استاد احمد ابراهیمی هم هوس سفر کرد از غبار نامبارک این بیابان. ای کاش سلام رسان ما بماند در رستاخیز سپیده و باران.تنبور مست درگذشت استاد گرانقدر موسیقی ملی ایران مرحوم احمد ابراهیمی را به خانواده محترم ایشان و جامعه موسیقی کشورمان تسلیت عرض می کند.